
تحلیل استراتژی دعوت!00 نظر

اغلب ایرانیان در هر حوزه که وارد شدهاند، سرآمد بودهاند. چه آنها که وارد حوزههای نظری شدند و چه آنها که در امور حرفهای و اقتصادی دستی دارند، همگی افراد موفقی بودهاند. لذا برای اینکه بتوانیم این همپیوندی و به عبارت فنیتر سفر مجدد سرمایه را ایجاد کنیم، ناگزیر به طراحی یک راهبرد مشخص برای رفتار با ایرانیان هستیم.
بهروز علیشیری، رئیس سابق سازمان سرمایهگذاری و کمکهای اقتصادی و فنی ایران بر این باور است که صرف به کارگیری استراتژی دعوت برای جذب ایرانیان خارج از کشور کافی نیست و سیاستگذاران برای تحقق این هدف باید مستمر و هدفمند عمل کنند. او همچنین معتقد است: «باید نشان دهیم سرمایهگذاری در سرزمین مادری امن است، مورد حمایت عمیق قرار دارد و دارای جذابیتهای قابل ملاحظه است.» علیشیری در گفتوگو با تجارت فردا سرمایه را امری فرار و فراملی توصیف میکند: «سرمایه یک پدیده شناور فراملی است که میتواند در اقتصاد ملی به کار گرفته شود یا وارد اقتصاد بینالمللی شود. به تعبیر دیگر، اعمال محدودیت در مورد سرمایه ممکن نیست و کسی نمیتواند به آن افسار بیاویزد. بنابراین، امروز جذب سرمایه با این ویژگیها که فرار و در حال تحرک است، مستلزم رعایت پروتکلهای تعریفشده و کسب حداقلی از استانداردهای حقوقی و مقرراتی در سطح جهان است.»
ثروت ایرانیان خارج از کشور
اینکه دقیقاً چه میزان ثروت نزد ایرانیان خارج از کشور وجود دارد، موضوع چندان مهمی نیست، مساله حائز اهمیت، سیاست راهبردی ایران در قبال بهرهگیری از این سرمایههاست. سیاستی که بتواند این بخش از سرمایهها را وارد اقتصاد کشور کند. البته برآورد دقیقی هم از رقم این سرمایه وجود ندارد. ضمن آنکه باید این نکته را نیز مورد توجه قرار داد که ایران در شمار کشورهای بزرگ سرمایهفرست غیررسمی در دنیا قرار دارد. شاهد این مدعا، خبری است که در مورد افزایش خرید مسکن توسط ایرانیان در ترکیه منتشر شده؛ یا اطلاعاتی که از خروج سرمایهها به گرجستان مطرح میشود.
اما فارغ از این گزارهها، به طور کلی در ادبیات اقتصادی جهان، پدیدهای به نام سرمایههای آن سوی آبها وجود دارد که به وسیله شهروندان یک کشور در کشوری دیگر ایجاد میشود و در عین حال، تحت ترتیبات مشخصی و در دوره معینی به کشور مبدا بازمیگردد. این رفتار، یعنی بازگشت مجدد سرمایه (Round Tripping)، عمدتاً توسط چینیها رخ داد. در سالهای پس از روی کار آمدن مائو در چین تا سالهای وقوع انقلاب فرهنگی، موجی از سرمایهها از چین خارج شد. حتی در دوره دنگ شیائوپینگ، یعنی در دهههای 1980 و 1990 جریان خروج سرمایه از چین تداوم داشت و مقصد این سرمایهها، عمدتاً به کشورهای حاشیهای چین نظیر تایوان، هنگکنگ و سنگاپور بود و بخشی از این سرمایه به سوی آمریکا نیز روانه شد. اما در اواخر دهه 1990 این سرمایهها که در دیگر کشورها فربه شده بودند آرامآرام به سمت چین بازگشتند. باید توجه داشت که این یک فرآیند طبیعی نیست، بلکه پدیدهای هوشیار، هدفمند و با برنامه است.
سفر مجدد سرمایه به داخل چین چه پیامی دارد؟
پیام نخست آن این است که سرمایه یک پدیده ملی نبوده و در عین حال پدیدهای فرار است. ضمن آنکه این سرمایه به هر نقطهای که در آن، احساس امنیت کند، آرامش داشته باشد و سود بیشتری حاصل کند، نقل مکان میکند. بنابراین، سرمایه یک پدیده شناور فراملی است که میتواند در اقتصاد ملی به کار گرفته شود یا وارد اقتصاد بینالمللی شود.
به تعبیر دیگر، اعمال محدودیت در مورد سرمایه ممکن نیست و کسی نمیتواند به آن افسار بیاویزد. بنابراین، امروز جذب سرمایه با این ویژگیها که فرار و در حال تحرک است، مستلزم رعایت پروتکلهای تعریفشده و کسب حداقلی از استانداردهای حقوقی و مقرراتی در سطح جهان است. تصور کنید، کسی که صاحب سرمایه است، قصد دارد از میان کشورهایی نظیر کویت، بورکینافاسو، یمن، صربستان، سوئیس، هنگکنگ، مالزی و چین یکی را برای سرمایهگذاری انتخاب کند؛ فکر میکنید که این فرد کدام کشور را برمیگزیند؟ معیار انتخاب او چیست؟ آنچه سبب شده چین اکنون بالاترین حجم ورودی سرمایهگذاری خارجی با رقم بیش از ۱۲۳ میلیارد دلار در سال را داشته باشد، صرفاً ویژگیها و ظرفیت طبیعی اقتصاد ملی آن نیست؛ بلکه یک طراحی هوشیارانه برای جذب سرمایههای فرار در سطح بینالمللی است. از اینرو، صرف نظر از اینکه سرمایه ایرانیان مقیم خارج دو میلیارد دلار است یا ۲۵هزار میلیارد دلار، پروتکل جذب این سرمایهها به وسیله قاعده Round Tripping یا بازگشت مجدد، مستلزم طراحی هوشمندانه و بسیار پیچیده و فنی است.
سرمایههای فکری و معنوی چه جایگاهی دارند؟
بدیهی است که وقتی از سرمایه صحبت میکنیم به هیچوجه منظورمان صرفاً سرمایههای مالی نظیر کارخانه، سپردهها یا منابع ارزی یا داراییهای مشهود نیست. یک ایرانی خارج از کشور ممکن است علاوه بر اینها یا بدون این موارد، دارای دانش فنی باشد یا پزشک متخصص یا استاد برجستهای بوده و در یک حوزه صاحب رای و تخصص باشد. اینها همه سرمایه محسوب میشوند و میتوانند به داخل منتقل شوند. ضمن آنکه بازگشت مجدد سرمایه لزوماً در مورد همه کشورها به وقوع نمیپیوندد و یک قاعده طبیعی نیست. پیش از این اشاره کردم که سرمایه در جایی مینشیند که کمریسک باشد، بیشترین بازدهی را داشته باشد و بیشترین حمایتها از آن صورت بگیرد. اگر چنین شرایطی در ایران حاکم شود، میتوانیم انتظار داشته باشیم که این قاعده با هر میزان سرمایهای که وجود دارد، در ایران هم اتفاق بیفتد.
امروزه دانشمندان برجسته و صاحبنظران حاذق ایرانی در سطح جهان کم نیستند. نخبگانی که در دستگاهها و بخشهای مختلف فعالیت دارند و صاحب تکنولوژی و انواع دانش فنی هستند. این نوع سرمایه برای ما مهم است. اصلاً فکر میکنید دلیل اصلی اصرار بر جذب سرمایه خارجی چیست؟ آیا کشور، درمانده دو میلیارد دلار پول در سال است؟ واقعیت این است به همراه سرمایه خارجی، دانش فنی و مهارتهای مدیریتی وارد کشور شده و به واسطه ورود این عناصر است که دسترسی به بازارهای بینالمللی ممکن میشود. با نگاهی به شرکتهای خارجی تولیدکننده مقیم ایران به راحتی میتوان دریافت اینها واحدهایی هستند که مهارتهای مدیریتی و فنی خود را به شدت در مسیر افزایش بهرهوری و کارایی به کار میبرند و محصول رقابتپذیر تولید میکنند. اکنون متاسفانه این معضل اساسی وجود دارد که عموم مدیران ارشد کشور، از استانداردهای رفتار علمی و بینالمللی برخوردار نیستند.
مثال مربی تیم ملی فوتبال مصداق همین موضوع است. ما صعود به جام جهانی را هدف قرار دادیم و برای تحقق این هدف، یک مربی یا بهتر بگویم مدیر حرفهای در سطح بینالمللی را با حقوق قابل توجه به استخدام درآوردیم. به موازات شروع کار ایشان، استانداردهای بازی تیم ملی هم تغییر کرد. مربی جدید پروتکل حرفهای خود را به سطح بازیهای داخلی تنزل نداد و از بازیکنان انتظار بازی در سطح استانداردهای بینالمللی را داشت. حال آنکه برخی این انتقاد را مطرح کردند که ایشان خودمحور است اما اینطور نبود؛ بلکه استانداردهای او فراتر از استانداردهای داخلی بود.
هنگامیکه استانداردهای فنی یک مدیر بالاست، سایرین نیز ناگزیر میشوند خود را با او تطبیق دهند. در غیر این صورت، مربی حیثیت حرفهای خود را به دلیل بیمبالاتی مدیریتی اطرافیان نابود نخواهد کرد. این مربی اعتقاد داشت که برای موفقیت در عرصههای بینالمللی و پیست به شدت رقابتی بینالمللی باید از همه ظرفیتهای موجود استفاده کرد. لذا اعلام کرد هر ایرانی که ایران را دوست دارد و خود را دارای ظرفیت میبیند، و این ظرفیت اثبات شود، هرکجای دنیا هم باشد باید به تیم ملی بپیوندد و در خانواده بزرگ ایران جای دارد. نتیجه این شد که بسیاری از استعدادهای ناب ناشناخته به تیم ملی آمدند و سطح تیم را به مراتب بالاتر بردند. آقای مربی از این ظرفیت استفاده کرد و دیدید که تیم به راحتی به جام جهانی صعود کرد و از یک گروه بسیار دشوار، سربلند بیرون آمد.
افزون بر این، در تیم ملی همپیوندی و قرابت فنی و ایدئولوژیک محسوس بود و هیچ تعارضی میان بازیکنان لژیونر و داخلی به چشم نمیخورد. به واسطه دعوتی که از لژیونرها یا دورگهها شده بود، آنها آمدند و به خاطر پرچم کشورشان با جان و دل هم بازی کردند. با این تفاوت که در حوزه اقتصاد علاوه بر دعوت از ایرانیان مقیم خارج کشور و ایجاد انگیزشهای ملی و حماسی، باید به آنها سیگنالهایی هم بدهید. همانطور که اشاره کردم سرمایه فرار است، بنابراین باید به آنها نشان داد که سرمایهگذاری در ایران سودآور است و مورد حمایت جدی قرار دارد.
جلب نظر ایرانیان صاحب سرمایه در خارج از کشور اعم از مادی و انسانی چه الزاماتی دارد؟
جذب این سرمایهها بدون تدوین یک استراتژی ممکن نیست. همانگونه که اشاره کردم این اتفاق به صرف دعوت هرگز رخ نخواهد داد، چراکه آنها ایران را بهتر از من و شما میشناسند. اخبار کشور را هم از رسانههای داخلی و هم از بیرون دنبال میکنند. اینکه امروز یک بحث فنی اقتصادی در مورد ویژگیهای بازارهای اولیه و ثانویه ارز در ایران راه بیندازیم، مطمئن باشید آنها دقیقتر تحلیل میکنند. به خوبی آگاهند که چه اندازه فرصت وجود دارد و چه اندازه ریسک در انتظارشان خواهد بود. لذا جنس کار با ایرانیان آن سوی آبها، مقداری متفاوت است؛ آنها اطلاعات مستقیمی کسب میکنند و بنابراین لازم است که یک استراتژی مدون به کار بسته شود. نکته دیگر این است که ایرانیان خارج از کشور در تمامی حوزهها ظرفیت فوقالعادهای دارند. شما توجه کنید اکثریت ایرانیان در هر حوزه که وارد شدهاند، سرآمد بودهاند. چه آنها که وارد حوزههای نظری شدند و چه آنها که در امور حرفهای و اقتصادی دستی دارند، همگی افراد موفقی بودهاند. لذا برای اینکه بتوانیم این همپیوندی و به عبارت فنیتر Round Tripping را ایجاد کنیم، ناگزیر به طراحی یک راهبرد مشخص برای رفتار با ایرانیان هستیم. حرف زدن یا استراتژی دعوت صرفاً کافی نیست. پهن کردن فرش قرمز بهتنهایی پاسخگو نیست؛ بلکه باید نشان دهیم سرمایهگذاری در سرزمین مادری امن است، مورد حمایت عمیق قرار دارد و دارای جذابیتهای قابل ملاحظه است.
نظرات ( 0 )