
دانشجوی ایرانی خارج از کشور: «بازگشت به کشور»، برنامهی همهی دانشجویان خارج از کشور است.00 نظر
.jpg)
نظر شما راجع به زندگی و تحصیل در خارج از کشور چیست؟ خوب یا بد؟؟؟
سوال سختی است. خیلی بستگی به فرد دارد. عوامل زیادی در آن دخیل هستند. زندگی در غرب از خیلی جهات آسانتر است. ولی آسان بودن زندگی که همه چیز نیست.
اول از خوبیها بگویم. زندگی اینجا راحت است. خیلی نه، ولی حداقل شرایط برای همه فراهم است. شما (اگر شهروند عادی باشید) میتوانید آپارتمانی اجاره کنید و غذای مورد علاقهتان را بخورید. سالی یک یا دو مسافرت یک هفتهای بروید. همیشه هم اندکی زیر قرض هستید. توجه کنید که درآمد بسیاری از شهروندان آمریکا همین قدر است. همه خانهی شخصی ندارند.
ولی از آن طرف توقع مردم بسیار پایین است و توجه آنها به زندگی بیشتر. این که از زندگی لذت ببرند و از آن حداکثر استفاده را بکنند اهمیت زیادی دارد. دوستی دارم از کارمندان دانشگاه. حقوق ماهیانهاش از حقوق ماهیانهی یک دانشجو کمتراست.
ولی برنامهی روزانهاش این است که صبح از ۵ تا ۸ ورزش میکند، بعد سر کار می رود، ۵ بعد از ظهر به بعد هم روزنامهها را میخواند، آشپزی میکند، تلویزیون تماشا میکند، گاهی به سینما و تئاتر میرود و ۱۰ شب هم میخوابد. زندگی خوبی نیست؟ بعضی وقتها آرامش مردم اینجا انسان را متحیر میکند. بیشتر مشکل ما ایرانیها توقع بالایمان است.
در مورد زندگی یک ایرانی در این کشوراجازه دهید دو نکته را عرض کنم، نتیجه گیری با خودتان:
1. با قاطعیت میگویم اگر شما بیست سال اول زندگیتان را در ایران گذرانده باشید، “ایرانی” هستید، هرکاری هم بکنید حتی اگر هرگز دوباره فارسی حرف نزنید (و من میشناسم کسانی که دیگر حتی کلمهای فارسی صحبت نمیکنند) باز هم از نظر فرهنگی ایرانی هستید.
دورهی راهنمایی و دبیرستان تاثیر خیلی مهمی در شکل گیری شخصیت و فرهنگ و علائق فرد دارد. حالا، شمای ایرانی از محیط و فرهنگ و زبان و تفریحات ایرانی لذت میبرید. اینجاست که بیشتر دوستان شما اینجا هم وطنانتان خواهند بود (یکی از دوستان اروپاییم میگوید شما ایرانیها نژاد پرست هستید؛ فقط با خودتان میگردید! با خارجیها هم فقط سلام گرم، همین!). این را میخواستم تاکید کنم که زندگی در غرب برای اکثر ماها، تنها بُعد رفاه اقتصادی را دارد. جالب اینکه وقتی بچهها دور هم جمع میشوند خاطرات هم اکثرا خاطرات ایران است. این شاید برای همه شهروندان غیر آمریکایی ساکن آمریکا صادق باشد، ولی من احساس میکنم در مورد ایرانیها شدیدتر است.
2. زندگی غرب زندگی ایدهآلی برای دوران جوانی است. اصلا همه چیز غرب برای جوانهاست. ولی برای دوران پیری نه! برای یک انسان سالخورده در غرب تمام وسایل راحتی و مراقبت پزشکی فراهم است بجز آن چیزی که حداقل در فرهنگ ما برایمان خیلی اهمیت دارد: توجه، احترام، خانواده.
این چیزی است که بسیاری از دوستانم بر آن اتفاق نظر دارند. فکر هم نکنید میشود زرنگی کرد جوانی را اینجا بود بعد سر پیری برگشت کشور خودتان. هر روز که اینجا بیشتر بمانید، بیشتر در زندگی غربی غرق میشوید و دل کندن از آن سخت تر خواهد شد.
من به یک چیز اعتقاد زیاد دارم و آن این که انسانِ شاد هرجا که باشد شاد است، انسان موفق هم هرجا که باشد موفق است (و بالعکس!). محیط و امکانات، موفقیت انسان را اندکی (و فقط اندکی) تسریع میکنند.
سعی کنید هرجا که هستید با توجه به شرایطتان – هرچند هم سخت – بهترین زندگی را برای خود و اطرافیانتان فراهم کنید. این تعریف انسان موفق است.
برای آینده چه برنامهای دارید؟
سوال خوبی است. قبلا خیلی برنامهها داشتم. ولی آن قدر در زندگی انسان اتفاقات غیرقابل پیشبینی رخ میدهد که بعد از مدتی میبینید که برنامهریزی درازمدت عملا کارگر نیست. مخصوصا در دنیای امروز که همه چیز اینقدر به سرعت در حال عوض شدن است. شاید ده پانزده سال پیش تصور اینترنت و تلفن موبایل هم دشوار بود ولی امروز هرکجا که باشید با تمام دنیا در ارتباطید. عملا مرزها از بین رفته.
ملاکهای فردی واجتماعی و ذهنی زیادی هستند که تصمیم انسان را شکل میدهند. تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که علاقه دارم پس از اتمام تحصیلاتم به ایران برگردم و به کار دانشگاهی- صنعتی مشغول شوم. تا یار که را خواهد و میلش به که باشد …
چه دلیلی برای بازگشت دارید؟
دلایل زیاد است. همانطور که گفتم راحتی مادی در اینجا فراهم است ولی خانواده و دوستان و فرهنگ و خیلی چیزهای دیگر – اگرچه الان خیلی به چشم نمیآیند – ولی به وضوح قابل لمس است که به زودی اثراتشان را نشان خواهند داد. احساس مسوولیت هم جزئی از قضیه است. امکاناتی که در اختیار ما بود نظیر همین سمپاد به قیمت محروم ماندن خیلی از مردم فراهم شد.
اگر کشور میخواست سرمایهی مملکت را عادلانه بین تمامی ایرانیان تقسیم کند هرگز مدرسه و محیط آموزشی این چنینی برای هیچکس فراهم نمیشد. کشور روی یکسری سرمایه گذاری کرد تا برگردند و دست بقیه را هم بگیرند. یادم میآید یک سخنرانی در همین مدرسهی خودمان مثال میزد از خانوادهی هشت نفرهای که پدر از غذای کودکان میزند تا برای پسر بزرگتر خانواده امکانات تحصیل فراهم کند.
امید پدر آنست که آن پسرِ بزرگتر هرچه زودتر سرپا بایستد و دست سایر اعضای خانواده را هم بگیرد. نکتهی سخنران این بود که شماها پسر بزرگتر خانواده کشور هستید و مسوولیت دارید برگردید و برای کشورتان کاری بکنید. فکر میکنم این مسوولیت همهی ماهایی است که به نحوی از امکانات بیشتری نسبت به متوسط جامعه برخوردار بودهایم.
توصیه به دانش آموزان و دانشجویان کارشناسی و ارشد
در هر دوره از زندگی کارهایی میشود انجام داد که مختص آن دورهاند و بعد از آن امکان انجامشان نیست. موفقترین انسانها آنهایی هستند که در هر مرحله آن کارهای خاص را مییابند و آن ها را انجام میدهند.
شاید بعضی فکر کنند جلوتر بودن از زمان مهم است و مثلا اگر کار دانشجوی دکترا را در حین مقطع کارشناسی انجام دهیم یا کار دانشجو را در زمان دانش آموزی انجام دهیم خوب است. نمیگویم بد است ولی میگویم اگر در دورهی کارشناسی آنچه را کردی که در دکتری و بعد از آن نخواهی توانست انجام دهی هرگز افسوس گذشته را نمیخوری.
دورهی کارشناسی فرصتی عالی برای کسب بسیاری از تجربههاست. یادم میآید یکی از استادها میگفت دانشگاه و مدرسه جای اشتباه کردن است. آمدهاید اینجا که اشتباه کنید. همهی اشتباههایتان را اینجا بکنید ولی لطفا نه بعد از فراغت از تحصیل و در زندگی.
فعالیت در گروههای دانشجویی، تبحر در یک یا چند رشتهی ورزشی، فعالیتهای هنری، تمرین مدیریت و تعامل با سایرین با سازماندهی پروژهها، فعالیتهای گروهی، مطالعه، سیاست، فرهنگ و … . برای خیلی از این ها دیگر هرگز در زندگیتان وقت پیدا نخواهید کرد. بدین طریق هم خود و تواناییها و علائقتان را بهتر خواهید شناخت و هم برای دورههای بعدی زندگی بهتر تصمیم خواهید گرفت.
دوستی دارم که اواخر دورهی دکتراست و چندین ماهی است موسیقی میآموزد. چند هفته پیش میگفت “فکر کنم تمام استعداد و خلاقیت من در موسیقی است. سالهاست بیراهه رفتهام”. سعی کنید خود و استعدادهایتان رو زود و خوب بشناسید. برای هر فرد مسیر پیشرفت متفاوتی وجود دارد. همه نباید تحصیل کنند و مهندس و دکتر شوند. شما صد درصد خوشبخت و موفق خواهید بود اگر و تنها اگر آن مسیر بسیار خاص خودتان را بیابید.
از نظر درسی، سعی کنید درسها را بسیار «عمیق» بیاموزید. به این جمله نگاه جملات تکراری را نکنید. بسیاری از جزوات کارشناسی را بعدا هم احتیاج خواهید داشت. کتابهای گوناگون در ارتباط با درس ها بخوانید، داخل کتابها و جزوهها توضیح و تحشیه بنویسید. مفیدترین کتابهای من کتابهایی است که از تکثر توضیحات و تورق صفحات شاید برای شما قابل خواندن هم نباشد و من به هزاران هزار برابر قیمت اصلی حاضر به فروششان نیستم.
در هرصورت برای انجام همهی این کارها با هم، اولویت بندی و مدیریت زمان لازم است که خود هنری است. وقت برای تفریح و استراحت هم به حد کامل اختصاص دهید. به خود بیش از حد فشار نیاورید.
نظرات ( 0 )