
شباهتها و تفاوتهای جامعهشناسی و انسانشناسی مهاجرت00 نظر

مهاجرت در عصر جهانی شدن به یکی از موضوعات اصلی در ادبیات انسانشناسی تبدیل شده است. انسانشناسی برای بررسی مهاجرت از همان نقطه قوت خود، یعنی شیوههای کلنگر تحقیقی و همچنین مردمنگاری بهره میگیرد.
همچنین مطالعه شبکهها به عنوان مشخصه کلیدی تحقیقات انسانشناسی است که بر جمعیتهای مهاجر داخلی و بینالمللی در سراسر کره زمین تمرکز دارند (Brettell ۲۰۰۸). نظریههای مهاجرت شبکه-واسط (Wilson ۲۰۰۹) تا حدی متفاوت است با مدلهای نظری انتخاب عاقلانه که مورد اقبال رویکردهای اقتصاددانان و سیاستمداران است. انسانشناسان نه تنها به مطالعه چگونگی عمل شبکهها به عنوان بخشی از فرایند مهاجرت علاقمند هستند بلکه بررسی نقش شبکهها به عنوان شکلی از سرمایه اجتماعی در تسهیل اسکان و ادغام اجتماعی مهاجران نیز از مباحث مورد علاقه انسانشناسان است.
انسانشناسان در حوزه شبکههای مهاجرتی با جامعهشناسان علائق مشترک دارند. اما تفاوتهایی برجسته در انسانشناسی مهاجرت وجود دارد. اگرچه انسانشناسان رویکردهای سطح کلان شامل روندهای اقتصاد جهانی و ملاحظات سیاستگذاری ملی و بینالمللی را لحاظ میکنند، اما باید اذعان داشت که مطالعات انسانشناختی مهاجرت عموما بر مناطق محلی رخ تمرکز دارد که با بهرهگیری از روشهای کیفی جمعآوری دادهها به شناخت تجربه زیسته مهاجران میپردازد و همچنین این مطالعات در جهت دانستن این نکته که چطور مهاجرت به یک "شیوه از زندگی" در بسترهای محلی، منطقهای و ملی تبدیل شده است تلاش دارد (Cohen ۲۰۰۴). انسانشناسی رشتهای است که به مکان حساس است و سوالات انسانشناسی مرتبط با مهاجرت کمتر بر روی حجم کلی جریان مهاجرت (چیزی که بیشتر مورد علاقه اقتصاددانان و سیاستمداران است) تاکید دارد و تمرکز اصلی مطالعات انسانشناختی در حوزه مهاجرت، تحلیل بافت زمینهای جوامع مبدا و مقصد مهاجران و همچنین ارتباط بین آنها است.
مطالعات انسانشناسی مهاجرت اغلب چند وجهی است. بنابراین تحقیق انسانشناختی مهاجرت نه تنها ابعاد ساختاری فرایند مهاجرت و جامعه مهاجر را بررسی میکند، تاثیری را که مهاجرت دیگران بر روی زندگی افرادی که در جامعه مبدا باقی ماندهاند و مهاجرت نکردهاند میگذارد، نیز بررسی میکند.
همچنین تحلیل مراسلههای اجتماعی(ایدهها و اعمال) که به جامعه مبدا فرستاده میشوند نیز از جمله موضوعات مورد بحث در مطالعات انسانشناختی مهاجرت بوده است. این مراسلات اجتماعی نه تنها میتواند روابط جنسیتی، طبقاتی، قومی، سیاسی و ارتباطات سازمانی را تغییر دهند بلکه میتوانند مهاجرتهای جدیدی را باعث شوند. اگرچه سطوح تحلیل کلان و میانی بر آن هستند که در انسان شناسی مهاجرت، فراگیر و گسترده تر عمل کنند ولی این رشته به شدت در سطح خرد و مقایسههای بین فرهنگی ریشه دارد.
بنابراین با وجودی که بیشتر تحقیقات قومنگارانه بر روی یک مکان یا جمعیت مهاجر مشخص متمرکز میشوند، بعضی از انسانشناسان از مطالعات میدانی فراوان انجام شده استفاده میکنند تا نه تنها مقایسه هایی را در حوزه مکانی بلکه در حوزه زمانی انجام دهند. این چنین مقایسات اغلب منجر به سوالات تحقیقی جدیدی میشود و میتواند به پالایش چهارچوبهای نظری موجود کمک نماید (Foner ۲۰۰۵: ۳). در نهایت با توجه به تاکید انسانشناسی بر روی فرهنگ، انسان شناسی مهاجرت به بررسی سوالاتی در خصوص هویت و تعلق در چارچوبی تحلیلی با توجه به متغیرهایی مانند باورها و رفتار، ساختار و عاملیت میپردازد.
حوزه مطالعاتی مشترک دیگری که میان انسانشناسان و جامعه شناسان وجود دارد مطالعه در مورد ارتباط بین مهاجرت و جنسیت است (Mahler & Pessar ۲۰۰۶). آنها نه تنها به تحلیل راههای مختلفی که مردان و زنان در فرایند مهاجرت انتخاب میکنند مانند اشکال متمایز استخدام و مشارکت نیروی کار میپردازند، بلکه به بررسی تاثیرات مهاجرت بر نقشهای جنسیتی در فضای داخلی خانه و مفاهیمی مانند شکلگیری "ازدواجهای اشتراکی " میپردازند (Hirsch ۲۰۰۳). در این راستا انسانشناسان در مورد تنوع تعاریف مفاهیمی مانند مردانگی و زنانگی، پدرسالاری و مادرسالاری و تاثیرات مهاجرت در شکلگیری و بازتعریف این مفاهیم تحقیقات وسیعی انجام میدهند. مطالعه ابعاد جنسیتی خانوادههای فراملیتی، آوارگی پناهندگان، قاچاق انسان با اهداف جنسی، اقتصادهای مبتنی بر روابط بسته قومیتی و نحوه بازتعریف زیست اجتماعی مهاجران از حوزههای مهم در مطالعات انسانشناسی هستند.
فراملیگرایی (Transnationalism) انسانشناسی مهاجرت
از جمله دیگر موضوعات مورد بررسی در انسانشناسی مهاجرت، فراملیگرایی است که به عنوان یک دیدگاه تحلیل انتقادی توسط نینا گلیک شیلر، لیندا باخ و کریستینا زانتون بلانک (۱۹۹۲) بنیان گذاشته شد به دنبال شناخت و تحلیل نقاط اتصال بین جامعه مبدا و مقصد مهاجران بوده و درصدد واکاوی این است که نقش مهاجران در این ارتباطات فرامرزی چیست. این ارتباطات فراملی در میان مکانهای مختلف بخشی از تجربه مهاجران است، چه در ابتدای فرایند مهاجرت و چه در رابطه با مهاجرتهای بازگشتی.
با گسترش و توسعه مدلهای نوین ارتباطات و تکنولوژی سرعت و حجم ارتباطات فراملیتی افزایش چشمگیری یافته است. افزایش ارتباطات اجتماعی فراملیتی منجر به رشد چشمگیر حجم و میزان تاثیرگذاری مراسلات اقتصادی در کشورهای مبدا و مقصد شده است.
در همین راستا درجه مداخلات موثر مهاجران بر سیاستگذاریهای کشور مبدا از طریق موسسات داخلی و یا دیگر مکانیسمها نیز افزایش یافته است. از سوی دیگر امروزه میزان دسترسی دولتهای جوامع مهاجر فرست به اتباع خود که ساکن کشور مبدا نیستند نیز افزایش چشمگیری داشته است (Vertovec ۲۰۰۹: ۱۵). انسانشناسان مهاجرت، بسیاری از این مباحث را به منظور پالایش درک ما از ماهیت، اهمیت و گستره مراودات فراملیتی مورد تحقیق قرار دادهاند.
نظرات ( 0 )