
فرهنگ عمومی در تلاقی با سبک زندگی00 نظر

داود صلاحی
تعریف فرهنگ عمومی
بیشک اگر بخواهیم فرهنگ عمومی و حدود آن را مشخص کنیم، نخست باید حدود مقولة فرهنگ را روشن کنیم. در امور اجتماعی یعنی در کلیت امور جامعه و انسانها سه حوزة مشخص وجود دارد:
یک: حوزة اقتصاد؛
دو: حوزة سیاست؛
سه: حوزة فرهنگ.
دستهبندی فرهنگ، سیاست، اقتصاد، دستهبندی جامعی در حوزة امور اجتماعی محسوب میشود. در گام بعد که وارد دستهبندی میشویم، فرهنگ را از بقیة امور جدا میکنیم؛ چرا که فرهنگ اصلیترین هدایتگر افکار و رفتار عمومی جامعه است و بر سایر حوزهها اثر بسیاری دارد. یعنی فرهنگ سیاسی و فرهنگ اقتصادی شکل میگیرد و بر این دو حوزه سیطره پیدا میکند. خود این فرهنگ را میتوان به دو بخش اصلی تقسیم کرد:
یک بخش، فرهنگ تخصصی یا فرهنگ آموزشی است که مربوط به رشتههای تخصصی و تحصیلات و مطالعات دانشگاهی و علمی افراد و یا اقشار و گروههای خاص اجتماعی می شود.
بخش دیگر فرهنگ عمومی است که موضوع بحث ماست. حوزة فرهنگ عمومی عبارت است از اطلاعات و دانش عمومی، گرایشها و عواطف عمومی، رفتارها و منشهای عمومی که این حدود نقطة تفکیک حوزة فرهنگ عمومی از فرهنگ و تفکیک حوزة فرهنگ از بقیة حوزههای امور اجتماعی تلقی میشود.
وقتی از فرهنگ عمومی در ایران صحبت میکنیم، یک بخش اصلی آن، اطلاعات و دانش عمومی جامعه است. در همین راستا، زمانی که بحث از ارتقای فرهنگ عمومی میکنیم، طبیعتاً بخشی از آن، به چگونگی ارتقای دانش عمومی جامعه بر میگردد. البته زمانی که بحث از دانش عمومی است، روشن است این بخش از دانش تخصصی جداست که بهعنوان مثال افرادی رشته پزشکی میخوانند، یا رشته مهندسی میخوانند، یا رشته مدیریت میخوانند و....
بخش دوم، گرایشها و عواطف عمومی است. این بدان معناست که عموم جامعه از چه چیزهایی خوشش میآید و از چه چیزهایی بدش میآید. به چه چیزهایی علاقهمند است و از چه چیزهایی نفرت دارد. یعنی اگر عموم جامعه از آمریکا، صهیونیسم و استکبار بدش میآید، این موضوع مرتبط با فرهنگ عمومی است. اگر امام حسین (ع) را دوست دارد، این جزو فرهنگ عمومی است. با این تفاسیر مجموعة حب و بغضهای عمومی جامعه، جزئی از مجموعة فرهنگ عمومی محسوب میشود.
بخش سوم، رفتار و منشهاست. رفتارها و منشها در جوامع گوناگون به دلابل مختلف با یکدیگر تفاوت پیدا کرده و میکند. برای مثال اینکه چرا و چگونه در فرهنگ عمومی ما احترام به بزرگتر و احترام به والدین وجود دارد و مثلاً در فرهنگ غربی کمتر به چشم میخورد، نشانگر تفاوت فرهنگ عمومی ایران اسلامی با فرهنگ غربی است. اگر فرضاً نوعی از بیانضباطی یا اسراف در کشور ما رواج دارد، جزو فرهنگ عمومی است. بنابراین فرهنگ عمومی مجموعة رفتارها و گرایشهای منفی ما را نیز شامل میشود.
این بخش از فرهنگ را میتوان سبک زندگی نامید. یعنی دانش و گرایش ما هنگامی که به شکل رفتار و عملکرد خود را نشان میدهد به سبک و شیوه زندگی ما شکل میدهد و آن را به نمود بیرون از وجود ما تبدیل میکند. مادامی که دانش ما در ذهن و فکر ماست و گرایشها و عواطف ما در قلب و دل ماست در یک محدوده فردی و درونی باقی میماند؛ اگرچه جزئی از فرهنگ ماست. اما وقتی که اینها از حیطه درون وجود فردی ما خارج میشوند و خود را به شکل رفتار و کنش درمیآورند ما وارد مرحله عینی و نمود خارجی فرهنگ شدهایم. این عرصه را سبک زندگی نام میدهیم که هویتبخش و ساختاربخش نحوه زندگی و چگونگی عملکرد ما در جامعه انسانی است.
حوزههای فرهنگ عمومی
برای مدیریت بر فرهنگ عمومی مهمترین مسئله چگونگی مهندسی دانش، گرایش و رفتار در سطح فرد، خانواده و سازمان است. باید دقت داشت که مجموعة این اطلاعات و دانش عمومی، گرایشها و عواطف عمومی، رفتارها و منشهای عمومی علاوه بر تأثیر بر روی فرهنگ کلی جامعه، بر اقتصاد و سیاست آن جامعه هم اثر جدی و مهم خواهد داشت. زیرا رفتار و کنشهای ما در ساختار سیاست و اقتصاد خود را محقق میسازد. بنابراین خود فرهنگ عمومی میتواند به سه حوزه تقسیم شود؛ فرهنگ عمومی فرهنگی، فرهنگ عمومی سیاسی و فرهنگ عمومی اقتصادی که هرکدام دارای تعریف خاص خود است.
وقتی که در مورد فرهنگ عمومی فرهنگی سخن میگوییم منظور فکر و گرایش و رفتار فرهنگی مردم در امور فرهنگی مانند حجاب و ایثار و گذشت و صداقت و ... است. ذکر این نکته هم ضروری است که این دانش و افکار و گرایشها همیشه با منش و رفتارها که همان سبک زندگی است هماهنگ نیست. مثلاً افرادی، در حقیقت خیلی مایلاند صادق باشند و یا به دیگران کمک کنند و دانش کافی در این خصوص هم دارند که این رفتارها شایسته و انسانی است؛ اما در شرایطی رفتارشان نشانگر و نمایندة این میل باطنی نیست و بر خلاف آن عمل مییکنند. پس برای ارتقای فرهنگ عمومی و اصلاح سبک زندگی باید تلاش کرد راه ارتقای افکار و گرایشهای سلیم را پیدا کرد.
وقتی که در مورد فرهنگ عمومی سیاسی جامعه بحث میکنیم به این معناست که مردم در مناسبات سیاسی چه نوع رفتارهایی از خود بروز میدهند و چه نوع اطلاعات و گرایشهای عمومی دارند. اینکه در مناطق مختلف کشور، رفتارهای سیاسی متفاوت است به این معناست که فرهنگ عمومی سیاسی در این مناطق با هم تفاوت دارد. مثلاً نوع رویکرد افراد به نامزدهای مختلف انتخاباتی بیانگر تفاوتهای فرهنگ سیاسی این افراد است که به نامزدهای مختلف رأی میدهند. در عرصه سیاست هم خود این رفتارها و انتخابها و گرایشهای مردم در سیاست بر سبک زندگی سیاسی مردم مؤثر است. برای مثال، رفتارهای سیاسی میتواند سبک زندگی را ارتقا دهد و نمودش تغییر یک رژیم سیاسی فاسد و شکوفایی مقتدرانة یک حکومت اسلامی، مردمی و عدالتگرا در سال 1357 هجری شمسی شود و انقلاب اسلامی با ریشههایی عمیق در فرهنگ عمومی مردم مؤمن ایران پیروز شود. البته فرهنگ عمومی فرهنگی هم در این گزینش عالمانة مردم اثر ویژهای داشته است.
در موضوع فرهنگ اقتصادی، مسئلة توسعه قابل بحث است. فرهنگ اقتصادی یعنی اینکه فرضاً چقدر از منابع و درآمدهای خودمان را صرف سرمایهگذاری میکنیم و چقدر از آن را مصرف میکنیم. در مواقع سرمایهگذاری، چه نوع سرمایهگذاریهایی را باید انجام دهیم و در هنگام مصرف، نحوة مصرفمان به چه شکل است؟ برخی مباحث فرهنگی هم در حوزه اقتصاد تأثیر دارند. مثلاً آیا کتاب در سبد خرید خانوار وجود دارد و چقدر؟ پس موقعی که به امر توسعه ورود میکنیم، اگر یک امر، اقتصادی است باید به فرهنگ اقتصادی عمومی جامعه توجه کنیم. حالا اگر این فرهنگ اقتصادی جامعه، گرایش اصلیاش به سمت مصرف کمتر، بهینه، تلاش و کار بیشتر و اتقان عمل باشد و بکوشد که در برنامهریزی اقتصادی زندگی خود آیندهنگر باشد و هر آن چیزی را که در دست دارد امروز مصرف نکند، این یک نوع فرهنگ عمومی اقتصادی است. برای مثال اگر فرهنگ اقتصادی مردم یزد و اصفهان را با مردم گیلان و مازندران مقایسه کنیم، تفاوتهایی وجود دارد که ناشی از فرهنگ اقتصادی متفاوت در این دو منطقه است و این تفاوت در میزان توسعه فردی، خانوادگی و سازمانی این دو منطقه دیده میشود. در کل این سه حوزة فرهنگ عمومی با نسبتهای متفاوت در افراد و جوامع مختلف بر روی هم اثر میگذارند.
اصلاح فرهنگ عمومی
از آنجا که فرهنگ به طور طبیعی امری سیال و جاری و کیفی است و قابلیت رصد کمی و ملموس ندارد و از طرفی بدون شناخت وضع موجود، امکان ارتقای اوضاع و حرکت به سوی هدف مطلوب فراهم نیست، باید بتوانیم شاخصهای مشخصی را برای ارزیابی وضعیت فرهنگی کشور طراحی کنیم. با کمک این شاخصها میتوان وضعیت فرهنگی کشور، استانها و شهرها را با روشهای روشن مهندسی ارزیابی کرد. به این طریق میتوان گفت که فعالیتهای فرهنگی و سایر فعالیتهایی که بر روی وضعیت فرهنگی جامعه مؤثر هستند، چه اثری داشتهاند و ما را به معیار مشخصی رهنمون کند که وضعیت خود را نسبت به قبل ارزیابی کنیم و بتوانیم هدفگذاریهای کمّی و دقیقی را برای آینده طراحی کنیم. سپس ارزیابی داشته باشیم که آیا این فعالیتها ما را به سوی رشد و پیشرفتی که مورد نظر است، پیش میبرد یا خیر. پیمایش ارزشها و نگرشها و رفتار مردم با هدف بررسی و آگاهی از نظرات و دیدگاهها و منشها و کنشهای افراد جامعه در زمینههای مربوط به ارزشها و ضد ارزشهاست که سمتوسوی فرهنگ عمومی و به تبع آن سبک زندگی یک جامعه را روشن میکند.
فرهنگ عمومی در کشور ما بهعنوان یک پدیده جدی مطرح است. فرهنگ دغدغة اصلی انقلاب اسلامی بوده و بزرگان نظام جمهوری اسلامی توجه خاصی به آن داشتهاند. تا آنجا که رهبر معظم انقلاب فرهنگ را به هوایی تشبیه میکنند که مردم تنفس میکنند. این تمثیل بیانگر اهمیت این مسئله است که مسئولان فرهنگی تا کجا باید مراقب باشند که موجبات آلودگی و مسمومیت این هوای استنشاقی مردم فراهم نشود. چرا که مسمومیت جسمی کموبیش قابل درمان است، اما مسمومیت فرهنگی غیرقابلجبران است و ابعاد گوناگون زندگی فرد مسموم را به مخاطره خواهد انداخت. بنابراین هم مسئولان فرهنگی و هم مردم در این مهم باید آگاه، هوشیار، کوشا، دقیق و مسئولیتپذیر باشند.
یکی از عرصه های بروز و ظهور فرهنگ عمومی، سبک زندگی مردم است که تخریب و آسیبدیدگی فرهنگی میتواند به این بخش آسیب رساند. شاید آسیب دیدن خود فرهنگ فینفسه مشکلی به شمار نیاید. اما هنگامی که فرهنگ از مرحله ذهن و ادراک افراد عبور کرده و به مرحله عمل و کنش اجتماعی میرسد و خود را در قالب سبک زندگی به ظهور میرساند بیمار بودن و مسوم بودن آن خود را نمایان میسازد و میتواند به بخشهای مختلف زندگی اجتماعی و حتی حوزههای فردی مردم آسیب رساند و آن را تحت تأثیر منفی خود قرار دهد.
واقعیت دیگر این است که ما در اصل، برای توسعة اقتصادی و سیاسی، انقلاب نکردیم، گرچه اینها هم اهمیت خاص خود را دارند؛ بلکه مهمترین هدف انقلاب ما ارتقای توجه به اصول و ارزشهای دینی و تسلیم به اسلام ناب محمدی (ص) و تسهیل بندگی خدا بوده است. به بیان دیگر ما به دنبال این بودهایم که انسان چگونه عواطف، اطلاعات، دانش و رفتارش را به سمت خدا و رهنمودهای الهی سوق دهد. در همین راستا بود که شاهد بودیم مردم مؤمن ایران در بدو انقلاب و دوران دفاع مقدس چگونه از اقتصاد و رفاه خود و بالاتر از آن، از جان خود برای حفظ دین و اصول و اعتقادات ارزشی و انقلابیشان گذر کردند.
جایگاه فرهنگ در حکومت دینی همواره جایگاه ویژهای است؛ به گونهای که میتوان گفت یکی از اصلیترین رسالتهایی که همة پیامبران الهی داشتند، بحث اصلاح فرهنگ عمومی است. زیرا اگر فرهنگ عمومی اصلاح شود، همه امور اصلاح میشود. شاید بتوان گفت مهمترین تکلیفی هم که ولیفقیه در حکومت اسلامی در دوران غیبت مورد توجه قرار میدهد مربوط به حوزة فرهنگ است.
نهادهای مسؤول در اصلاح فرهنگی
فرهنگ عمومی متولیانی دارد؛ مثل سازمان صداوسیما، وزارتخانههای آموزش و پرورش، علوم، تحقیقات و فناوری و فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، حوزههای علمیه و ... . صرفنظر از میزان و نوع مسئولیت، اصلیترین وظیفة همة این متولیان ارتقای فضائل اخلاقی و اصلاح فرهنگ عمومی جامعه است.
اما نکتة مهمی که در این خصوص باید دانست این است که تنها این نهادها و سازمانها تأثیرگذار بر فرهنگ عمومی نیستند؛ بلکه گاهی یک تصمیم اقتصادی و یا یک کنش سیاسی میتواند تأثیرگذاری بیشتری از حوزة تحت مسئولیت یک نهاد بر فرهنگ عمومی داشته باشد. مثلاً موفقیت در یک رویداد علمی یا ورزشی یا اجتماعی اثر عمیقی بر اعتمادبهنفس ملی جامعه میگذارد. یا اصلاح امور اقتصادی و تقویت عدالت اقتصادی در جامعه بر ارتقای فرهنگ عمومی و تقویت مؤلفههای هویت ملی مؤثر است و به همین میزان که اثرات مثبت دارد، ممکن است اثر منفی نیز داشته باشد. بنابراین، حوزة فرهنگ عمومی درعینحال که متأثر از دستگاهها و فعالیتهای فرهنگی است، متأثر از سایر حوزههای سیاسی و اقتصادی جامعه نیز هست و برای اصلاح فرهنگ عمومی جامعه نیاز به دقت در تمام تصمیمات حاکمیتی در سه حوزة فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است.
از این روست که در ارزیابی مسائل فرهنگی حتما این مؤلفه نیز باید ارزیابی شود که به فرض، اگر فلان تصمیم اقتصادی 5 درصد اوضاع اقتصاد جامعه را رشد میدهد، بر فرهنگ و سبک زندگی چه اثری دارد و آیا با ارزشها و اصول فرهنگی ما هماهنگ است یا خیر. بیشک با توجه به اسناد فرادستی حکیمانه و الهی مانند قرآن حکیم و اصول دین و دقت به سبک زندگی پیامبر اسلام (ص) و ائمة اطهار (ع) و مطالعة تاریخ ملت ایران و دیگر ملل و عبرت از تجارب و سرنوشتهای آنان و نیز دقت به رهنمودهای رهبر انقلاب (مدظلهالعالی) که بر مجموع آن اسناد فرادستی احاطه و در مورد آنها مطالعة هوشمندانه دارند، مردم و مسئولان خواهند توانست با عزم ملی و مدیریت جهادی در همة حوزهها موفق باشند و فرهنگ عمومی ما جایگاه اصلی خود را که رسیدن به فرهنگ غنی اسلامی-ایرانی است پیدا کند و سبک زندگی مردم ایران در مقام الگوی شایستة زندگی سالم و سعادتمندانه برای سایر ملل و جوامع و مورد رضایت الهی قرار گیرد.
نظرات ( 0 )