جهان امروز جهان اتصال ذهنهاست که به واسطهی رشد سریعفناوریهای اطلاعات با هم دربسته شدهاند و میروند تا همانند تبدیل جهان به یک دهکدهی واحد، تبدیل به یک ذهن واحد شوند. و این یعنی یک جان بزرگ با ذهنی بزرگتر. ذهنی که تدارک دیده شده است تا لابد از طریق یک هستهی مرکزی کنترل و مدیریت شود و این به نوعی همان یکتایی جانهای آدمی است و به مفهوم کثرت در عین وحدت است. هر چند خاستگاه این وحدت با آنچه تقریر شده و تقدیر شده است متفاوت است.
عباس یکرنگی
زیرکی میگفت جهان امروز چه به لحاظ ماهیت و چه به لحاظ ظاهر به کلی با جهانهایی که پیش از آن میزیستهایم متفاوت است. فیالمثل این جهان، همچون دوران کلیه و دمنه نیست که در آن حتی برای آموزش حکمت سیاست به زمامداران از زبان حیوانات و به رمز سخن گفته شود. هر چند تاریخ نشان داده است که در این جهان جز در اندک برهههایی از آن همیشه، حاکمان جهان را تبع وحوش بوده است. این جهان حتی با روزگار دو دهه گذشته نیز فرق دارد که در آن کمتر خبری از فناوری اطلاعات بود یا آنچنان که همانندش را میبینیم گسترده نشده بود. جهان امروز جهان اتصال ذهنهاست که به واسطهی رشد سریعفناوریهای اطلاعات با هم دربسته شدهاند و میروند تا همانند تبدیل جهان به یک دهکدهی واحد، تبدیل به یک ذهن واحد شوند. و این یعنی یک جان بزرگ با ذهنی بزرگتر. ذهنی که تدارک دیده شده است تا لابد از طریق یک هستهی مرکزی کنترل و مدیریت شود و این به نوعی همان یکتایی جانهای آدمی است و به مفهوم کثرت در عین وحدت است. هر چند خاستگاه این وحدت با آنچه تقریر شده و تقدیر شده است متفاوت است. این سخن حکیمانه به نظرم از جهاتی درست مینماید. چه، از ذهنهای ما نیز درهرلحظه هزاران فکر بد و خوب طلوع و غروب میکند و آنچه که در عمل مینماییم و صورت بیرونی به خود میگیرد، حاصل خردوزری ماست که از برآیند دانش ما نشات گرفته است. پرسش اینجاست که شکی نیست که جهان آدمی و بنی آدم در جهان امروز میرود تا تبدیل به یک تن واحد شود اما در روزگار ما مدیریت این جهان واحد؛ یعنی حاکم آن، در شرایط حاضر خود را به شکل دیوی هفتسر نشان داده است که هر سر آن نمایندهی یکی از شرارتهای بزرگ است و درست همانند ضحاک عمل میکند که مظهر ده عیب بزرگ بود. این مدعا را میتوان تحت لوای دیگری ادامه داد، راستی آیا تا به حال از خود پرسیدهایم که چه انگیزهای سبب شده است تا میلیاردها دلار صرف آن شود که ما به راحتی عضو یکی از شبکههای اجتماعی شویم و یا به راحتی بتوانیم از طریق یکی از این هزاران غولهای ارتباطی نظیر گوگل و یاهو و ...، با هزاران و میلیونها نفر در سراسر جهان ارتباط برقرار کنیم، بدون آنکه حتی ریالی پرداخت کنیم. این مسابقهی بی حد و حصر برای کسب مخاطب برای چیست. در یک سطح پایینتر ممکن است پاسخ گفته شود که این اطلاعات مخاطبان میتواند منبعی برای شناخت آنها و کسب درآمد از سوی این سایتها از طریق تبلیغات محصولات دلخواه و یا تبلیغات شود. خوب واقعا این کار چه اشکال میتواند داشته باشد. اگر صاحبان شرکتی از چنین خردمندی بالایی برخوردار باشند، برای من مخاطب کماهمیت که چه بسا تا سر کوچهی خودمان هم راهمان نمیدهند آیا واقعا این اطلاعات شخصی آنچنان با اهمیت است. اما در یک سطح کلانتر اگر بپذیریم که نهایت آدمهای این جهانی رسیدن به قدرت است، آنوقت صرف این همه هزینه برای کسب این اطلاعات به ظاهر ناچیز معنیدار خواهد بود. چرا؟ چون رصد این اطلاعات و تحلیل همین دادههای کوچک همچون معدنی بیبدیل از طلای خالص میماند که بدون آنکه این جامعه بزرگ انسانی بداند، میتواند آن را مدیریت کند. اتفاقا بر اساس همین دیدگاه است که تضاد منافع بین دولتهای سنتی و قدرتهای جهانی پیش میآید. چون در اختیار داشتن این اطلاعات زمینههای یک سلطهی بزرگتر را برای قدرتهای جهانی بر دولتها و ملتها فراهم میکند. با این دیدگاه میتوان چنین استدلال کرد که تقابل دولتهای مستقل و قدرتهای جهانی برای به زیر سلطه درآوردن آنها در آینده، بیشتر معطوف به مسایل اینچنینی خواهد بود. فیلترینگ تلگرام از سوی روسیه و ایران با وجود میلیونها کاربردقیقا بر اساس چنین احساس خطری است که انجام گرفته است. اما پرسش اینجاست که آیا فیلترینگ تنها چارهی کار است و یا آیا اصولا میتوان در روزگار کنونی مبحثی به نام فیلترینگ را به میان کشید؟ یا برخوردها باید شکل دیگری به خود بگیرد و چارهی کار در جای دیگری است. چه آفرینندگان این جهان که قصد کردهاند تا حاکمیت مطلقالعنان خود را در همهی عرصههای بشر گسترش دهند، حتما پیش از ما به این موضوع اندیشیدهاند و اساسا شبکهی جهانی اینترنت که محمل ایجاد چنین پایگاههایی است آنچنان طراحی شده است که به هیچوجه نتوان جلوی نشر اطلاعات را گرفت. با دانستن این فرض صحیح به نظر میرسد که برای حکومتهای منطقهای و برای حفظ اقتدار خود، تنها راه چاره آن باشد، که اولا ماهیت این دنیا را بشناسند و به این نکته آگاه باشند که قدرت را میتوان با قدرت و شدت پاسخ گفت اما ماهیت جنگی که امروز فراگیر شده است و تا سطح کوچهها و پس کوچهها و خانهها کشیده شده است. اساسا ذهن انسان است. پیروز این ماجرا حتما کسانی خواهند بود که با انسان به صورت جامع آشنا باشند. پس اگر این مدعا درست باشد، پهلوانانی که شایستگی چنین هماوردی را دارند اصولا کسان دیگری هستند. بگذریم و بگذاریم. راستی چرا معجزهی پیامبر آخرالزمان کلمه است؟
پیام بگذارید