
مهاجرت بیبازگشت و آفات آن00 نظر

شکی نیست که ساختار تولید علم در کشورمان درگیر بسیاری از بیماریها است که هزینهسازترین آنها «خروج بیبازگشت نخبگان» است؛ پدیدهای آسیبزا که علیرغم تحقیقات گسترده محققان و راه حلهای ارائه شده، گویا هنوز درمانی برای غلبه بر عوامل این بیماری کشف نشده است.
منابع انسانی خوب و نخبه متحرک و پیشرونده یک گنجینه و ثروت عظیم هستند، این ثروت همانند هر گنجینه دیگری در معرض طمع و چپاول نظام سلطه است تا ضمن آنکه از این ثروت برای خود بهره میبرد، درخصوص علم و فناوری یعنی داشتههای ثروت آفرین و قدرت آفرین نیز انحصار ایجاد کند. «بیانات رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از نخبگان مهرماه ۹۷»
ارزش نخبگان را باید در آنجا جستجو کرد که کشورهای توسعه یافته و پیشرفته صنعتی به طور حساب شده هرگز برنامهها و پروژههای خود را برای «جذب تحصیل کردگان» و یه عبارت صریحتر «شکار مغزها» تعطیل نکردهاند و به دنبال فراهم کردن گسترش زمینههای این امر هستند چرا که سودهای کلانی که عاید نظام اقتصادی و اجتماعی آنها میکند چشمگیر و قابل تامل است.
محاسبات اقتصادی نشان داده است جذب هر فرد تحصیل کرده از کشورهای جهان سوم، یک میلیون دلار برای کشور میزبان منفعت دارد پس خیلی عجب نیست که کشورهایی چون آمریکا، کانادا، استرالیا، فرانسه و المان در صف نخست جذب نخبگان مهاجر دنیا ایستادهاند.
از طرفی، کشورها به ویژه کشورهای جهان سوم با مهاجرت نخبگان و نیروی کار متخصص به تدریج شاهد کاهش تولید سرانه رفاه اقتصادی و رشد اقتصادی و همچنین محرومیت از نیروی فعال بالقوه خواهند شد.
حمایت از نخبگان باید به کارآفرینی ختم شود
رییس بنیاد نخبگان استان یزد با اشاره به سیاستهای جذب کشورهای اروپایی برای جوانان نخبه کشورها میگوید: گاهی در حمایت از نخبگان اینگونه برداشت میشود که فرد را درگیر پشت میز نشینی و کارهای اداری کنیم و یا با لقب تراشیها از او حمایت کنیم اما ادر اصل مسیر حمایت از نخبگان باید به کارآفرینی ختم شود.
کلانتر با بیان اینکه، «بنیاد ملی نخبگان با همکاری آموزش و پرورش طرح شهاب را اجرایی کرده است که در نوع خود یک نوع استعدادیابی است» اذعان کرد: در کنکور امسال قریب ۷۰ درصد در رشته تجربی شرکت کردند تا در آینده به رشته ها پزشکی ورود پیدا کنند و مابقی به رشته های فنی و مهندسی رفتند اما توانمندی این افراد مشخص نیست که آیا بتوانند در این رشتهها هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ بهره هوشی موفق شوند اما طرح شهاب با استفاده از مربیان آموزش دیده استعداد دانش آموزان را بررسی میکند و از همان اول ابتدایی دانش اموز به سمت استعدادش هدایت میشود.
رییس بنیاد نخبگان تاکید کرد: اگر این طرح با قوت اجرا شود و ادامه یابد دیگر تفکر اینکه دانش آموز را به زور کلاسهای کنکور و تست وارد یک رشته دانشگاهی کنند اما نتواند در آن رشته موفق باشد کاهش مییابد.
با همه این تفاسیر صحبتهای نخبگان هم شنیدنی است، شاید برای درک مشکلات نخبگان کسی بهتر از خود این افراد نتواند شرایط را برای پیشرفت تشریح کند.
اینکه همه نخبگان باید به کشور برگردند عقیده کاملا درستی نیست
فاطمه حقیرالسادات دارای دکتری نانو بیوتکنولوژی دانشگاه تهران، دکتری نانو پزشکی از دانشگاه امستردام هلند، کارشناس ارشد بیوشیمی و فیزیولوژی و یک بانوی نخبه یزدی که علیرغم مهاجرت بعد از تحصیل به کشور برگشته و امید به پیشرفت در ایران دارد.
وی در گفتگویی با خبرنگار یزدرسا، اظهار کرد: مسئولین فقط وعده وعید میدهند و من همیشه به همت و اراده خود متکی بودهام و هیچگاه درخواست کمکی از مسئولین نداشتم و تمام هزینه پایاننامهام که بین ۸۰ تا ۱۰۰ میلیون شد را خانوادهام تامین کرد و با به ثمر رسیدن تلاشها، هزینهها هم برگشت اما من حامی داشتم و مسئولین باید نخبگان را تا نهایی شدن نتیجه تلاششان به خصوص در هزینهها یاری کنند.
وی معتقد است: یک نخبه باید خودش درآمدزا و اشتغالزا باشد و نباید به دیگران تکیه کند که خود امید داشتن به کمکهای مسئولین و توقع از آنها مانع پیشرفت در کار است.
بانوی نخبه یزدی در خصوص مقوله فرار مغزها عنوان کرد: به فرموده مقام معظم رهبری، کشور ما نخبه زیاد دارد؛ به دلیل زیادی نخبه ما هیچگاه ترس از رفتن کسی نداشتهایم اگر چه خوب است عدهای برای فرا گرفتن علوم به خارج بروند و بعد برای خدمت به کشور بازگردند و همچنین کشور برای ارتباط با دیگر کشورها نیاز به حضور نخبگان در سراسر جهان دارد تا این افراد بتوانند امکان حضور دانشجوها و محققان را به سایر کشورها فراهم کنند و این که همه نخبگان باید به کشور برگردند عقیده کاملا درستی نیست.
با همه این تفاسیر هر نخبهای که از کشور خارج میشود، یک ژنوم هوشمند از کشور خارج شده و با زندگی در کشوری دیگر و ازدواج و تولید نسل در آن جا، به تکثیر ژنهای هوشمند آن کشور کمک میکند؛ لذا به تدریج درصد ژنهای هوشمند جوامع نخبهپذیر افزایش مییابد و در طولانی مدت و پس از گذشت سالها، اختلاف فاحش ژنتیکی بین کشورهای نخبهپذیر و نخبهگریز ایجاد خواهد شد.
حساسیت فرار مغزها که به عنوان دغدغه توسط یک نخبه در محضر رهبر انقلاب مطرح شد موضوعی است که برای مقابله با آن باید تدبیر ریشهای هم از نظر فرهنگی و هم از نظر زیرساختی داشت و حصول نتیجه آن از یک دهه و دو دهه خارج است.
راه دشوار کارآفرینی در ایران
چند سال پیش به سفارش یکی از دوستان، قسمت اول سریال«ساخت ایران» را دیدم که ماجرای مهاجرت دانشمندی جوان به نام کوروش افشارجم را روایت میکند. شاید صدها تحقیق و پژوهش درباره ویژگیهای نظام اداری در ایران نوشته شده اما به گمانم هیچکدام از این تحقیقات نتوانستهاند به خوبی این سریال، فساد و ناکارآمدی نظام اداری ما را به رخ کشند. داستانش را برایتان روایت میکنم. کوروش افشارجم دانشمندی است که با هزینه شخصی و در آزمایشگاه خانگیاش کشف بزرگی میکند. او به فرمولی دست یافته که قادر است آبهای آلوده را تصفیه و از آن سوختی پاک تهیه کند. برای ثبت این کشف بزرگ راهی سازمان ثبت اختراعات میشود. در راهرویی شلوغ، آبدارچی رییس سازمان اولین فردی است که راهنماییاش میکند اما هرکاری تعرفه خودش را دارد؛ «ملاقات با کارشناس ۱۰ تومان، وقت گرفتن برای دیدار با معاون ۲۰ تومان، جلو انداختن نوبت ثبت اختراع ۳۰ تومان، اعمال نفوذ در شورای عالی کارشناسی قیمتش فرق میکند...» بعد از کلی چک و چانه، آبدارچی از او میپرسد گیر کارت کجاست؟ محقق جوان میگوید: هیچی فقط میخواهم رییس را ببینم و آبدارچی دفترچه کوچکی از جیبش بیرون میآورد و میگوید: وقت قبلی داری؟ دی پر است، بهمن هم پر است اما فکر کنم روز ۲۹ بهمن جای خالی هست. میتونم وقت ملاقات برات بگیرم اما دو تا تراول چک پنجاهی هم برات آب میخورد.» مخترع متعجب پیشنهاد آبدارچی را نمیپذیرد و ترجیح میدهد راه درست را ادامه دهد اما آبدارچی تهدیدش میکند که «اگر برگشتی، میشه سه تا تراول» یعنی اینکه میروی و دوباره برمیگردی پیش خودم اما باید پول بیشتری بپردازی. کوروش افشارجم گیج و سردرگم، مستقیم به دفتر رییس مراجعه میکند و میگوید باید رییس را ببیند چون اختراعش خیلی مهم و محرمانه است اما مسوول دفتر رییس سازمان از او میپرسد «شما فثا گرفتی؟» محقق جوان ابراز بیاطلاعی میکند که رییسدفتر برایش توضیح میدهد؛ فثا یعنی «فرم ثبت اختراعات امنیتی». کوروش که هاج و واج مانده میپرسد از کجا باید بگیرم؟ که رییس دفتر میگوید از «دتفا» که یعنی باید به «دایره تحویل فرمهای اداری» در انتهای سالن بروی. محقق جوان دتفا را پیدا میکند و خانمی که متصدی تحویل فرمهاست به او میگوید باید «قمزو» هم مراجعه کند؛ یعنی به قسمت مهرهای زیر ورقه. مرد از قمزو به قسمت «سوت مم» یعنی ساخت و تحویل مهرهای محرمانه میرود و چون مدیر بخش سوت مم حوصله گرفتن مهر محرمانه را ندارد از او میخواهد که از زیرزمین، مهر را تحویل بگیرد و به او برساند. مخترع جوان پس از آن به دهها مرکز و اتاق دیگر مراجعه میکند و در نهایت از ثبت اختراع خود ناامید میشود و برای قضای حاجت به دستشویی میرود که بخت را یار خود میبیند و آنجا رییس سازمان را ملاقات میکند. به هر صورت رییس متقاعد میشود که در دفترکارش مخترع جوان را ملاقات کند. کوروش افشار جم با حرارت درباره سالها تحقیق و اختراع بسیار مهمش صحبت میکند اما رییس سازمان مدام از کسری مدارک پروندهاش میگوید. در نهایت مخترع میفهمد که مدرک تحصیلی آقای رییس سیکل است و متوجه اهمیت اختراع و نوآوری هم نیست. به این ترتیب رییس سازمان هم هیچ کاری نمیتواند برای او انجام دهد و کوروش دوباره ناچار میشود به آبدارچی مراجعه کند و در نهایت پس از پرداخت پول چای به آبدارچی، دو دست از دو پا درازتر از سازمان خارج میشود.
ساختار سیاسی خوب ساختاری است که توان تنظیم و تدوین سازوکارهای مناسب برای رشد مخترعان و کارآفرینان را فراهم کند. درجه خوب بودن حکمرانی در کشورها در قانونگذاری صحیح و سالمسازی فضای کسب و کار و حذف مقررات فسادزا خلاصه میشود و کشوری موفق است که بتواند منافذ رانتخواری و رانتجویی را ببندد. نیروهای کارآفرین و خلاق ایدههای جدید و خلاقانه را به تکنولوژی تبدیل میکنند. فرآیند تبدیل فکر خلاقانه به تکنولوژی مدرن همیشه هراس دو دسته نیروی منفی را به دنبال دارد. هم تیولداران سیاسی از این فرآیند هراس دارند و هم ذینفعان سنتی. دارون عجماوغلو معتقد است اگر جوامعی پیشرفت نمیکنند به خاطر این است که عدهای صاحب قدرت اقتصادی و سیاسی به خاطر نفع گروهی خود و به هزینه عدم پیشرفت کل جامعه، همه منافذ ترقی را بستهاند. به عقیده او توسعه نیافتن کشورها به دلیل وجود نهادهای تمامیتخواه و بهرهکش است که از منافع اقتصادی دیگران بهرهمند میشوند و نفعشان در این است که اقتصاد بسته بماند، خلاقیت سرکوب شود و آزادی عمل عاملان اقتصادی هرگز محقق نشود. وقت کردید، دست کم قسمت اول سریال ساخت ایران را ببینید؛ نمیدانید بخندید یا گریه کنید.
نظرات ( 0 )