
نخبگان و باورهای دینی-ملی00 نظر

انگیزهی بالقوه و بالفعل مهاجرت
ترديدى نيست كه نيروى انسانى نخبه، از عوامل مهم رشد و توسعه هر كشور است. با اطمینان بالایی مىتوان گفت اين عامل در صدر ديگر عوامل قرار مىگيرد. ملتهايى كه به رشد و توسعه دست يافتهاند، در كنار منابع طبيعى از دانش و فناورى لازم برخوردار شدهاند و با استفاده مناسب از توان نيروهاى انسانى نخبه و متخصص، نظام دستگاه تعليم و تربيت و نهادهاى فرهنگى و دانشگاهى و اقتصادى و اجتماعى خود را به گونه اي طراحى كردهاند كه ضمن مهارت آموزى، انگيزههاى لازم را نيز در نيروهاى مستعد براى ماندن و خدمت تقويت كردهاند تا آنان يارى رسان كشور و ملتى گردند كه با درآمد و ماليات خود در راه تعليم و تربيت نوباوگان ميهن، هزينههاى مادى و معنوى غيرقابل محاسبهاى را بر دوش كشيدهاند.
مهاجرت فرآيندى پيچيده و وابسته به عوامل متعدد فرهنگى، شغلى، اقتصادى، آموزشى، علمى، سياسى و حتى ايدئولوژيكى است و اين عوامل دست به دست هم میدهند و سبب مى شوند تا فرد از تاريخ و جغرافياى خاصى كه تمامى هويت فرهنگى و اجتماعى او را تشكيل میدهد، جدا شود و به جايى ديگر پناه ببرد. اما باز هم نكتهاى مهمتر در اين ميان نهفته است.
فاجعه خروج نخبگان تنها فرار مغزها از كشور به صورت فيزيكى آن نيست، فاجعه اصلى شكلگيرى انديشه فرار و گرايش باطنى به رفتن و مهاجرت از ميهن است، چرا كه مهاجرت ظاهرى، مسألهاى اساسى و ريشهاى نيست. شمار مهاجران بالقوه گرچه در آمارها محاسبه نمىشوند اما خسارت آن بارها بيش از مهاجران واقعى است، مهاجر بالقوه هرچند در وطن خود حضورى جسمانى و قراردادى دارد اما فاقد انگيزه نوآورى، مشاركت و تلاش است و چون قادر به تحمل يا تغيير شرايط نيست، به مرور از جامعه فاصله مىگيرد و چه بسا به عنصرى مزاحم و اخلالگر نيز بدل گردد.
اين معضل و رفتار همانند ديگر رفتارهاى اجتماعى، ريشه در باورها، ديدگاهها، نگرشها و در نهايت گرايش يا سوگيرى افراد نسبت به موقعيت مبدأ و مقصد دارد كه متاسفانه با وجود نقش خاص ابزارها و رسانههاى گسترده كشورهاى قطب و صاحب سرمايه، ابعادي جديد و پيچيدهتر به خود مىگيرد.
گذشته از برخى نظرات و ديدگاههاى متناقضي كه در مورد فرار و مهاجرت مغزها وجود دارد، عدهاى آن را در مجموع براى دانش جهانى و پيشرفت علوم مفيد دانستهاند و گروهي ديگر آن را براى كشور صادركننده و مبدأ مفيد و ياد ((سلولهاى خاكسترى)) سازنده ارزيابى كردهاند. جامعهشناسان سوسياليست از آن به منزلۀ قاچاق كردهاند و آن را طرحى استثمارى براى ربودن مغزهاى متفكر كشورهاى در حال توسعه تلقى كردهاند.
آنچه مسلم است در حال حاضر اين امر هزينههاى اقتصادى، سياسى و فرهنگى گرانى را بر كشور تحميل مىكند. ميزان انگيزه خروج يا مهاجرت از كشور به تفاضل ديدگاه افراد در مورد ارزيابى از وضعيت استقرار در موقعيت فعلى و شرايط مطلوب در جامعه يا كشور مقصد به دست ميآيد. هر چه ارزيابى فرد از محيط پيرامون خود در مقايسه با حالت آرمانى منفيتر باشد، تمايل و انگيزه او براى دستيابي به موقعيتى مناسبتر افزايش مىيابد و به عكس، هر چه فرد ديدگاهي مثبت تر نسبت به وضعيت فعلى خود در ذهن تصور كند انگيزه او براى مهاجرت به خارج از كشور كاهش خواهد يافت. هر چند پديده مهاجرت به طور عام و خروج مغزها و نيروهاى نخبه به طور خاص با پيشينهاى طولانى در بيشتر كشورهاى جهان وجود داشته است و دارد، اما در جهان امروز جلوه آن بارزتر و پررنگتر شده است، از طرفى نياز مبرم كشور ما به حفظ منابع مالى و انسانى، توجهي جديتر را به موضوع راههاي جلوگيري از خروج يا مهاجرت، اجتناب ناپذير مىسازد.
عوامل غیراقتصادی
گرچه عوامل اقتصادى در مهاجرتها اهميت بسيار بالايى دارد، اما همواره نمىتوان آنها را عوامل منحصر به فرد برانگيزاننده به حساب آورد. در طبقهبندى انگيزههاى مهاجرتى علاوه بر عوامل ارادى كه اغلب جنبه اقتصادى دارد و شامل پيدا كردن كار و كار بهتر، ايجاد مراكز صنعتى و تجارى و ديگر انگيزههاى شغلى است، به انگيزههايي متعدد همچون انگيزههاى مربوط به تشكيل يا الحاق به خانوار، تغيير وضعيت زناشويى، انگيزههاى مربوط به تحصيل اعضاى خانوار، تحملناپذير شدن شرايط زيست در مبدا، تمايل به زندگى در هر جاى ديگر، همچنين به انگيزههاى سياسى و تاريخى اشاره ميكند كه بخش اعظم آنها به ديدگاههاى فرهنگى و اجتماعى افراد مربوط مىشود و چه بسا به هنگام آغاز مهاجرت و بعد از آن هم بار اقتصادى قابل ذكرى نداشته باشد.
يكي از عواملي كه ميتواند مانع از مهاجرت نخبگان گردد، تقويت ديدگاههاي فرد نسبت به هويت ملي و تعلق به خانواده و پايبندي به سنتها و ارزشهاست. بارور كردن باورها (مانند علاقه به ميهن، دينداري، افتخار به مسلمان بودن و ايراني بودن، علاقه به سنتها، باورها و غيره) در اين افراد، ميتواند گرايش آنان را به مهاجرت كاهش دهد، زيرا در داخل كشور نسبت به خارج از كشور، توجه بيشتري به اين باورها ميشود.
پدران و مادران در پرورش، نگهداري و شكوفايي هر چه بيشتر استعداد و توانمنديهاي نخبگان در مراحل مختلف تحصيلي نقش مهمي دارند و بايستي بتوانند با همبستگي خانوادگي عميقتر، دلبستگي بيشتر به ميهن و يادآوري هويت واقعي و ارزشهاي ديني و ملي به ايشان، در كنار توجه به توانمنديهاي فرزندان در زمينههاي علمي و شخصيتي، انرژي مثبتي در آنان براي كسب نتايج مطلوب ايجاد كنند.
تاکید بر هویت ملی و دینی
با آنكه از مجموع پژوهشها چنين برمىآيد كه گرايش نخبگان نسبت به مهاجرت به خارج از كشور معنادار است، اما يافتهها اين نكته مهم را نيز نشان ميدهد كه گرايش به مهاجرت در ميان دانشآموزاني كه تعلق خانوادگي، هويت ملي و پايبندي به ارزشها از جمله باورهاي مذهبي قويتري دارند، كمتر است. تغيير نگرشها كه بىترديد تغيير گرايش و تمايل به خروج را نيز در پى دارد، كار آسانى نيست و نيازمند همراهى عوامل اقتصادى، اجتماعى، سياسى، ادارى، فرهنگى، روانى و حمايت همه جانبه اين عوامل است. نتيجۀ برخي از پژوهشهاي پيشين، این عرایض را تاييد ميكند.
براي نمونه، مؤلفان پژوهش فرار مغزها (عسگرى، كامينگز و ديگران، ۱۹۹۷) يكي از مؤلفههاى مرتبط و تاثيرگذار با خروج نخبگان و فرار مغزها را، شرايط اجتماعى مانند بيگانگى فرهنگى و انطباقپذيرى ذكر كردهاند. نتيجه يك نظرسنجى درباره عوامل اميدوارى دانشجويان نسبت به متغيرهاى اقتصادى، سياسى و فرهنگى جامعه تا حدى با موضوع اين بررسى، مشابهت دارد. از جمله اينكه از دانشجويان خواسته شده است كه عوامل مؤثر در اميدوارى را ذكر كنند. بيشتر پاسخگويان نقش خانواده و تعلق به آن را مهم دانستهاند.
در پژوهش ديگري كه به منظور بررسى آگاهيها، نگرشها و رفتارهاى اجتماعى و فرهنگى در تهران صورت گرفته است (محسنی ۱۳۷۹) نتيجه گرفته شده است: آنهايى كه كشور را در شرايط پايينترى ارزشيابى میكنند گرايش بيشترى هم به ترك كشور دارند.
با توجه به اين موضوع راهكارهاي زير براي كاهش مهاجرت نخبگان پيشنهاد ميشوند:
• تشويق و ترغيب والدين به ارتباط بيشتر با فرزندانشان (علیالخصوص نخبگان و تحصیلکردگان) به گونهاي كه بتوانند زمان بيشتري را با هم بگذرانند.
• ايجاد حس هويت و غرور ملي در ميان دانشآموزان و دانشجویان و تشويق آنان به فراگيري فلسفه آيينهاي سنتي و آشنايي بيشتر با گذشته پر افتخار نياكان. این امر در داخل خانوادهها، مدارس، مساجد و دانشگاههای قابل اشاعه است.
• ترغيب دانش آموزان به باورمند شدن و همچنين تشويق آنان به انجام كارهاي خداپسندانه و دوري از كارهايي كه هویت ملی و اعتقادی آنها تضعیف میکند. برای این منظور باید زمینه انجام این کارها از ابتدا در محیط خانواده، مدارس و دانشگاهها فراهم شود و با راهنمایی نخبگان فرهنگی و دینی، افراد در این مسیرها هدایت شوند.
نبايد از ياد برد كه در سند چشم انداز ۲۰ ساله كشور، قرار است ايران قدرت اول منطقه باشد و اين مهم بدون حضور آزاد و توانمند نخبگان در عرصههاي مديريتي كشور محقق نميشود و همين دانشآموزان المپيادي و دانشجویان امروز در آيندهاي نه چندان دور بخشي از آنان هستند.
نظرات ( 0 )