
هجوم نازو نیاز در عصر مدرن00 نظر
.jpg)
نگاهی به شعر امام خمینی در گفت وگو با صابر امامی
عباس یکرنگی
به عنوان اولین پرسش درباره ی مقوله ی عرفان در شعر امام و سبک عارفانه ای که ایشان در اشعار خود مجددا زنده کردند توضیح بفرمایید.
در ابتدا لازم به ذکر است که هرگاه ما بحث بر اشعار امام را آغاز می کنیم، از مقوله ای به نام شعر در جهان معاصر جدا می شویم. به عبارت دیگر نباید شعر و سخن امام را در کنار اشعار شاعران معاصر قرار دهیم. امام آنگاه که شعر می گوید به هیچ عنوان قصد هنرمند بودن و انجام کار هنری را نکرده اند شعر و شاعری امام در ادامه ی سلسله ی شاعران عارفی چون سنایی، عطار،مولانا و جامی قرار می گیرد.
این جریان که با جامی متوقف شده بود، دوباره با آثار امام(ره) زنده شده و جان می گیرد. با وجود آنکه مولانا اشعار بسیار خلاقانه ای را سروده است، بارها شکوه و گلایه می کند که من کجا و شاعری کجا؟ مولانا توضیح می دهد که در خانواده اش شاعری را ننگ می دانسته ا ند. با این حال او شاعری خلاق است که برای بیان مفاهیم و تعالیم عرفانی مورد نظر خود به شعر و خلاقیت شعری نیاز دارد. یا در مثالی دیگر شاهد آن هستیم که شیخ محمود شبستری در «گلشن راز» برای آنکه پاسخ پرسش هایی را که پیرامون عرفان از او شده است، با فرم و سخنی درخورِ مفاهیم عمیق عرفانی مورد بحث بدهد به شعر و شاعری متوسل می شود. امام نیز می خواهد از معانیِ عرفانی حرفی بزند آن هم عرفانی که مبتنی بر فلسفه ی اسلامی و نقل و آیات و حدیث است؛ عرفانی تعریف شده که مبدایی را می شناسد، حرکتی را برای این مبدا قائل است به عنوان «حُب» و اصولا تمام جهان را تجلی عشق و حُب این مبدا می داند. پرواضح است، برای بیان مفاهیمِ عرفانیِ اینچنینی فرم و شکل مناسبی که مورد نیاز است، قالب غزل می تواند باشد.
پس وقتی ما از شعر امام صحبت می کنیم، نباید توقع شعری در معنای امروزیاش که انگیزه های هنری دارد و به نیت خلق اثر هنری شکل گرفته است را داشته باشیم.
اگر بخواهیم اشعار امام(ره) را به لحاظ ساختاری مورد بحث قرار دهیم، پیشینه ی اینگونه اشعار را در کجا می توان یافت و آن ها را در چه سبک و گونه ای از آثار شعرای گذشته ی ایران می توان جای داد؟
به لحاظ سبکی این اشعار قرابت بسیاری با سبک عراقی دارند که عالیترین نمونه ی آن را می توان در اشعار حافظ یافت. همانگونه که می دانیم اشعار حافظ مخاطبان بسیاری در طیف های مختلف اجتماعی دارند و بسیار خوانده شده و می شوند. طبیعی است که حضرت امام نیز به این آثار علاقهمند بوده باشند. حضرت امام خطاب به عروسشان می فرمایند:
شاعر اگر سعدی شیرازی است
بافته های من و تو بازی است
آن گونه که مشاهده می شود این علاقه تنها به اشعار حافظ محدود نمی شود و حضرت امام اشعار دیگر بزرگان ادب فارسی را نیز به خوبی مورد مطالعه قرار داده اند. بدین ترتیب زبان شعری و مفاهیم عرفانی در اشعار امام(ره) به زبان و عرفان موجود در آثار سبک عراقی نزدیک می شود.
مساله ی جالب توجه ای که در خصوص حضرت امام می توان به آن اشاره کرد فاصله ی بسیاری است که میان ادبیات کلامی حضرت امام به هنگام صحبت کردن و از سوی دیگر در هنگام شعر سرودن شاهد آن بود.
همان گونه که می دانیم در هنگام بروز خلاقیت بسیاری از قیود از میان برداشته می شوند. امام به هنگام صحبت کردن آگاهانه مخاطبشناسی کرده و برای آن مخاطب حرف می زد. در حالیکه بخش عمده ای از فرایند سرودن شعر به صورت ناآگاهانه و در عالم ناخودآگاه صورت می گیرد، از همین رو اشعار امام نیز اتفاقاتی هستند که در خلوت این عالم ربانی رخ داده اند. از سوی دیگر امام در اشعار خود از تعدادی از سمبل ها و نمادهای جهان عرفان بهره می گیرد، سمبل ها و نمادهایی که اشعار ایشان را از محاورات ایشان بسیار متمایز می کند. البته این بدان معنا نیست که اشعار امام حائز پیچیدگی های بسیار است، چرا که این نمادها و سمبل ها بارها و بارها در شرح آثار عرفانی تبیین شده اند. از منظر روانشناسی یونگ و مفهومی که او تحت عنوان کهنالگوها مطرح می کند، نیز می توان به سراغ اشعار امام رفت و معانیِ آن را رازگشایی کرد.
با توجه به آن که امام بیش از آنکه به عنوان عارف شهره باشند، به فیلسوف بودن مشهور بودند؛ آیا فلسفه نیز در آثار امام حضوری قابل ملاحظه دارد؟
عده ای معتقدند که ما بعد از ملاصدرا در جهان اسلام فلسفه به معنای تفکر خالص نداریم. فلسفه ی ملاصدرا را حکمت متعالیه، نام می نهند، چرا که مجموعه ای است شامل فلسفه، عرفان، اشراق و حتی حدیث. امام نیز در همین جهت گام برمی دارد. ایشان از ابنعربی و ملاصدرا به عناون استاد اکبر نام می بردند.بنابراین فلسفه ی امام، فلسفه ی تعقلی ریاضیواری که صرفا بر پایه ی استدلال عقلی باشد، نیست؛ بلکه فلسفه ای است آمیخته با عرفان. از این رهگذر می توان چنین اندیشید که بالاترین سطح فلسفه در شعر امام با اجمالی ترین صورت ان در شعرش حضور دارد.
امام همانند حافظ، سعدی، ابن عربی، سنایی، مولانا و بسیاری دیگر از شاعران بزرگ پارسی گو و عارف نه تنها به مقولات فلسفی در شعرشان توجه دارند بلکه بسیاری از مقولات و مسایل اجتماعی را را که از معضلات هر جامعه ی دینی است نظیر ریا، نفاق، و ... و عواقب آنبرای اجتماع را نیز بیان می کنند.
امام علاوه بر شاعری، سیاستمدار نیز بود و رهبری یک جریان را به عهده داشت با توجه به این که شاعر یا نویسنده عموما همانگونه که می اندیشد، می نویسد، حضور یا تاثیر این وجه شخصیتی امام در آثار او به چه صورت است؟
این ها دو جنبه ی متفاوت از شخصیت اماماند، یکی جنبه ی اجتماعی- سیاسی که مردم بیشتر با این وجه از وجود ایشان ارتباط داشته اند و دیگری جنبه ی فردی و شخصی زندگی ایشان که با تفکرات، تخیلات و رویاهایی همراه بوده است. زندگی فردی ایشان ارتباط تنگاتنگی با عالم معنا و عوالم عرفانی پیدا می کند.
دنیای فردی ایشان و ساحت های معنایی که ایشان به آن مشغولاند مقوله ای جدای از حیات اجتماعی-سیاسی ایشان است و در واقع، وجه اجتماعی-سیاسی زندگی امام را به وجه فردی و عارفانه ی زندگی ایشان چندان راه نیست. به سخن دیگر این ها دو بُعد متفاوت از شخصیت اماماند، دو بعُدی که امام به خوبی در هر دوی آن ها رشد یافته و این از ویژگی های انسان های بزرگ است که ما نمونه های آن را در تاریخ اسلام نیز داشتهایم. مثلا با بررسی زندگی امام علی(ع) می توان شاهد واکنش های متفاوت آن حضرت در شرایط مختلف بود که این خود دلیلی است بر توانایی ها و پیچیدگی های آن حضرت.
مساله ی دیگری که در اشعار امام می توان شاهد آن بود رابطه ای است که امام از طریق این اشعار با اعضای خانواده ی خود (عروسشان، حاج احمد و ...) ایجاد می کند، این امر به نوعی چنین القا می کند که ایشان از وجهی، ساحت چندان وسیعی را برای شعر قائل نیستند.
شعر غیر از بیان خویشتن انسان نیست. خویشتن امام نیز یک انسان شرقیِ مسلمانِ ایرانی بود که همه ی آنچه را که بر منبر به دیگران توصیه می کند خود نیز باید داشته باشد که اینچنین نیز بود.
اساسا یکی از معیارهای سنجش ارزش در آثار هنری صداقتِ لحاظشده در آثار است و اشعار امام باا بیانی که از خویشتن امام دارند، حائز این ویژگی مثبت هستند. از سویی دیگر با نگاهی آن بخش از شعرهای امام که برای خانواده سروده اند به راحتی متوجه می شویم که امام شان بالایی را برای خانواده قایل هستند و محبت بین اعضای خانواده را به عنوان مهم ترین و بارزترین نمود تجلی محبت در خانواده ی بزرگ تر یعنی اجتماع مطرح می کنند. در اشعاری که به درخواست عروسش ذیل مبحث آموزش اخلاق سروده اند امام با لحنی که بیشتر به طنز می ماند، پاره ای از نکات را درباب فلسفه ی امروز و هدف غایی بشر که رسیدن به محبوب و سیر من الخلق الی الحق مطرح می کنند که علیرغم سادگی بسیار تاثیرگذار است. امام هم چنین در این بخش از اشعار خود به نوع و چگونگی حضور زن در اجتماع نیز مباحث ارزش مندی برای مخطب دارد.
شما طنز در اشعار امام را چگونه ارزیابی می کنید؟
طنز مقوله ای است که گفته اند خاص شخصیت های بزرگ و با ظرفیت روحی بالا است. چرا که پذیرش آن ، نیاز به روحی بزرگ دارد. آقای آیت الله «احمد میانجی» نقل می کردند که حضرت امام به همراه تنی چند از دوستانشان محفل طنزی برپا می کردند. شخصی بسیار راغب بود تا در این جلسات شرکت کند. اما امام و دوستانشان به این دلیل که همگان ظرفیت پذیرش طنز و مسائلی را که طنز مطرح می کند ندارند، کسی را بدون شناخت به این محفل نمی پذیرفتند.
جلسات درکنار و پای کرسی برگزار می شد. صحبت از شخص مذکور پیش آمد و پذیرفتن یا نپذیرفتن او به جمع. در این میان شخص مذکور که از قبل زیر کرسی پنهان شده بود بیرون آمد و در حالی که همه ی اعضا متعجب شده بودند امام فرمودند که این آقا قابلیت حضور در این جلسات را دارد.
پیام بگذارید