.jpg)
دکتر محمدباقر خرمشاد در چهاردهمين همايش سالانه اساتيد و دانشجويان ايراني خارج از كشور00 نظر
دكتر محمد باقر خرمشاد
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طبا طبائی و دبیر علمی همایش
موضوع: ايران و چين در جهان در حال تغيير
صحبتهای من در پنج قسمت خواهد بود . جهان در حال تغيير يعني چه؟ چینی که از ان صحبت میکنیم، کدام چین است؟ ايراني كه از آن صحبت ميكنيم، كدام ايران است؟ ايران و چين، كجا بهم ميرسند و چرا؟ نتيجهگيري. این پنج مورد، نقشه راه من در ارائه بحث خواهد بود.
«جهان در حال تغییر»
در رابطه با «جهان در حال تغيير» چند فراز از صحبتهاي يك نفر را ميخوانم كه او جهان در حال تغيير را تصوير ميكند. او رئيس جمهور فرانسه، آقاي «مكرون» است. مکرون در شهريور ۱۳۹۸، حدود يكسال قبل، يعني ماهها قبل از كرونا ( ۲۷اوت ۲۰۱۹؛ ۱۷شهريور ۱۳۹۸) در جمع سفراي فرانسه كه از همه كشورهاي جهان، در پاریس جمع شدند، سخنراني ميكند که يك سخنراني مفصلي است. من فرازهايي از اين سخنراني را ميخوانم. به چه چيز ميخواهم پاسخ دهم؟ «جهان در حال تغيير». عین فرازهایی از سخنانش را ميخوانم.
«همه ما با هم، در حال تجربه كردن حوادث جهان هستيم، و شما بهتر از من آگاه هستيد كه نظام بين الملل به شكل بي سابقه، مختل شده و دگرگونيهاي شديدي در آن بوقوع پيوسته و اين شايد اولين بار در تاريخ ما است كه در همه زمينهها و با مقياس تاريخي در حال رخ دادن است، مهمتر از همه، نوعي دگرگوني و پيكربندي مجدد ژئوپلیتيك و استراتژيك است. اين دو كلمه بسيار مهماند. دگرگوني و پيكربندي مجدد ژئوپولوتيك و استراتژيك؛ ما احتمالا شاهد پايان هژموني غرب در جهان هستيم»
از قرن ۱۸ ميلادي، نظام بين الملل بر مبناي هژموني غرب شكل گرفته بود. مکرون در ادامه توضيح ميدهد:
« هژموني فرانسه در قرن ۱۸، كه جنبش روشن فكري، الهام بخش آن بود. هژموني بريتانيا در قرن ۱۹ كه بواسطه انقلاب صنعتي اتفاق افتاد و هژموني آمريكا در قرن ۲۰ كه به دليل دو جنگ بزرگ و تسلط اقتصادي و سياسي اين قدرت، شكل گرفت، اما اينها در حال تغيير است و اين تغييرات عميقاً متأثر از اشتباهاتي بوده كه ما غربيها در بحرانهاي خاص انجام دادهايم و همچنين معلول تصميمات آمريكاييها در چند سال گذشته است كه البته دولت فعلي آمريكا، آغازگر آن نبوده است».
ميگويد: اين طور نيست كه گردن ترامپ بياندازيد. اين افول و اينكه هژموني غرب از بين ميرود، اشتباهاتي بوده به دلیل اقدامات ما و آمريكاييها و قبل از زمان ترامپ رخ داده است.
«بايد ظهور قدرتهاي جديد را مورد توجه قرار دهيم، همان كشورهايي كه ما سالها، آنها را دست كم گرفتيم. اولين و مهمترين آنها، «چين» و در كنار آن «روسيه» است، اگر واقع بین باشید. در چند سال اخير، موفقيتهاي بزرگي به دست آوردهاند، من بعدا به اين كشورها خواهم پرداخت. «هند» نيز در حال ظهور است. اين اقتصادهاي نو، كه در حال تبديل شدن، نه فقط به قدرتهاي اقتصادي، بلكه سياسي هستند و خود را چنانكه برخي اشاره كردهاند، كشورهاي متمدن اصيل ميدانند، نظام بين المللي ما را مختل كرده و نقش كليدي در نظام اقتصادي به عهده گرفتهاند».
نظام بين المللي ما، يعني چه كسي؟ يعني نظام بين المللي غربي مبتني بر آن ارزشهاي غربي كه سه قرن دنيا را اداره كرده است. قرن ۱۸ را فرانسويها؛ ۱۹ را انگليسيها؛ ۲۰ را آمريكاييها ميگويد.
« اينها نه تنها نظام بين المللي را مختل كرده و نقش كليدي در نظام اقتصادي به عهده گرفتهاند، بلكه با قدرتمندي هرچه تمامتر، شكل نظام سياسي و تفكر سياسي توأم با آن را نيز تغيير دادهاند و الهام بخشي آنها، به مراتب بيش از ماست. به عنوان مثال هند، روسيه و چين را در نظر بگيريد. آنها امروز الهام بخشي سياسي بسيار بيشتري از اروپايي ها دارند. آنها رويكردي منطقي، در قبال جهان در پيش گرفتهاند، نگرش واقعي دارند، نوعي توانمندي و ابتكار عمل، كه ما تا حدي ازدست دادهايم، همه اينها تأثير بسزايي بر ما دارد و شرايط بازي را تغيير ميدهد ».
توجه داشته باشید مكرون، ريس جمهور فرانسه است و به عنوان نماينده اروپا صحبت ميكند.
« همه اينها بايد پرسشهاي مهم و تأثيربرانگيزي را براي ما مطرح كند، اولاً بايد به ما بفهماند كه عادات و اطلاعات گذشته ما، ديگر اعتباري ندارند بعلاوه بايد ما را به بازبيني استراتژي خودمان وادارد، زيرا دو كشوري كه در حال حاضر كارتهاي واقعي را در اين زمينه در اختيار دارند، آمريكا و چين هستند. »
به نظر او، قرون تسلط اروپا يعني انگليس و فرانسه در دو قرن و بعد هم غرب بعلاوه امريكا، به سمتي رفته كه ميگويد: الان دو تا بازيگر هستند، امريكا و چين.
« آنگاه بايد در مورد اين تغييرات عمده و دگرگوني شديد، تصميم بگيريم. اينكه آيا ميخواهيم همپيمان كوچك يكي از طرفها باشيم يا بخشي از يكي و بخشي از ديگري. يا اينكه ميخواهيم بخشي از اين بازي به شمار آمده و نفوذ خود را اعمال كنيم.» (منظور از خود، اروپا میباشد)
« همزمان، شاهد بحران بي سابقه در اقتصاد بازار نيز هستيم».
توجه داشته باشیم این سخنان زمانی مطرح شده که هنوز كرونا نيست
«به نظر من اين بحران، دست كم به اندازه مسائلي كه قبلا بيان شد، اهميت دارد و به نوعي بر وخامت آن ميافزايد».
چه چيزی ميافزايد؟ بحران اقتصادي. ميگويد: نه فقط اهميت دارد؛ قبليها را هم تشديد ميكند.
«اين اقتصاد بازار (يعني همان ليبراليسمي که جهان روي كاكل نظريه اقتصادي ليبراليسم به مثابه مكتب، ميچرخيد و نئوليبراليسم) كه تصور ميشد در اروپا است و توسط اروپاييها مديريت ميشود، در دهههاي اخير، از مسير خود منحرف شده است.»
« ميتوانم اين را با قطعيت به شما بگويم، ما ميدانيم كه تمدنها در حال ناپديد شدن هستند، كشورها هم همينطور، اروپا با نابودي اين دوران غربي، ناپديد خواهد شد».
مفروض اين بحث چيست؟ اين است كه جهان، وارد دوران پساغربي شده يا ميشود. اول صحبت گفت: دوران هژموني غرب به پايان ميرسد و جهان، حول دو نقطه كانوني مهم متمركز خواهد شد. ايالات متحده و چين و ما نيز بايد بين اين دو قدرت، يكي را انتخاب كنيم.
«به همين دليل است که من فقط به يك استراتژي معتقدم (در قبال اين كار، چند استراتژي ميتوانيم در پيش بگيريم) استراتژي جسارت و ريسك پذيري؛ بايد اين استراتژي جسارت و بصيرت را به كار بگيريم. بايد تلاش كنيم چيزي را كشف كنيم كه عميقا روح فرانسوي را توصيف كند و تمدن اروپايي را به جايگاه اوليه خود بازگردانيم».
اين عبارت آخر را اگر در قالب ادبيات ايران ترجمه كنيم ميشود: رفتن به سمت تمدن نوين اروپايي.
«تمدن اروپايي رسيده به جايي كه ما بايد برگردانيم، ما فرانسويها ميتوانيم، چون جسارت داريم و روح فرانسوی داریم و الي آخر. به همين دليل، من عميقا معتقدم كه اين پروژه ماست و بايد به عنوان پروژه تمدن اروپايي پذيرفته شود.»
پيشنهاد او در اين جهان در حال تغيير، كه در آن، غرب به صورت كلي افول ميكند و اروپا، بيشتر در حال تزلزل است، اين است كه در اين جهاني كه بازی اصلی، بين چين و آمريكا صورت ميگيرد، اروپا براي اينكه تمدن خود را شكل بدهد و از بازي حذف نشود، باید تلاش كند اروپا با روسها ببندد تا روسها به چينيها اضافه نشوند و قطب چين تقويت نشود و با اضافه شدن روسها به اروپا، اروپا تقويت شود كه بتواند سرپا بماند. يعني بشود اروپا و روسيه، چين و امريكا. اين پيشنهاد در لابلاي حرفهايش است، نه به مفهومي كه صريح نباشد، بلکه صريح بيان ميكند. اين تصويري است كه او از جهان در حال تغيير مي بيند. بازيگر، در اين جهان در حال تغيير، اروپا است. مكرون دارد به عنوان يك بازيگر بیان میکند و ميگويد حالا هم دير شده است.
«چین»
از «چين» كه صحبت ميكنيم، از چه واقعيتي صحبت ميكنيم. چرا مكرون ميگويد امروز دو تا بازيگر وجود دارد، جهان در نظم آينده، روی شاخ چين و امريكا میچرخد. چرا پمپئو بيان كرده كه چين خطرناكتر از شوروي است؟ بدليل اينكه شوروي، فقط قدرت نظامي داشت ولي چين به لحاظ اقتصادي و ... مطرح است. اينها را بيان ميكند، چرا؟
چين در يك نگاه اینگونه است:
۱. بازار بزرگ سرمايه میباشد، فوقالعاده پول وثروت دارد. انقدر زياد است كه ميگويد: سرمايه برو بيرون، شعارش اين است «سرمايه برو بيرون»، يعني چینها را تشويق ميكند كه سرمايههايشان را ببرند بيرون سرمايهگذاري كنند.
۲. چين يك منبع بزرگ فناوري است.
۳. يك بازار بزرگ مصرف، چقدر جمعيت دارد؟ يك ميليارد و نيم. كل اروپا چقدر جمعيت دارد؟ چهارصد ميليون یا پانصد ميليون که سه برابر جمعیت كل اروپا میباشد، يعني سه برابر كل اروپا، بازار مصرف دارد. به تعبيري اگر شما فقط بخواهي آنجا تخم مرغ صادر كني، هر چيني روزي يك تخم مرغ بخورد، يك ميليارد و نيم تخم مرغ در روز بايد مصرف كند. يك بازار بزرگ مصرفي كه چهارصد ميليون آن، طبقه متوسط به بالا هستند و طبقه متوسط به بالا، مصرف كننده است؛ يعني كالا ميخواهد؛ به عبارتي اگر كالاي شما را بخواهد مصرف كند، مثلا بهترین فرش شفقي تبريز را میخواهد.
۴. چين يك قدرت جهاني طرفدار نظم چند قطبي است. فرقش اين است كه يك قدرت جهاني طرفدار تك قطبي نيست و نميگويد من. شعار و صحبتش چيست؟ يك قدرت جهاني، که جهاني را ميخواهد با يك نظام چند قطبي.
۵. دشمن و شريك بزرگ ايالات متحده امريكا. در سندهاي امنيت ملي امریکا، كه در دو دهه اخير منتشر شده ( که در سايت شوراي راهبردي روابط خارجه، ترجمه و منتشر كرديم) امريكاييها ميگويند: «دشمن اول چين، بعد روسيه، بعد ايران، بعد كره شمالي. در سندهاي مختلف امنيت ملي و حتي غير امنيت ملي، سند نظامي، سند فضايي، سند سايبري، اين چهار تا را تكرار كردند. در نتيجه: چين دشمن امريكاست و از طرف دیگر، شريك تجاري او است و چند صد ميليارد دلار، تبادلات تجاري با ايالت متحده آمريكا دارد.
۶. يك كشور داراي «حق وتو» در شوراي امنيت میباشد.
۷. در فائو، شوراي امنيت، سازمان ملل، ايكائو، اتحاديه بين المللي مخابرات، يونيدو، سازمان بهداشت جهاني، و در بانك سرمايهگذاري زير ساخت آسيايي صاحب نفوذ است.
به زبان آمار و ارقام، چند آمار و ارقام ميگويم. چين، رتبه نخست در توليد و صادرات كالا میباشد به گونهاي كه امروز به كارخانه توليد جهان مشهور شده است. در ۲۰۱۹ صادرات چين، ۲ ترليون و ۴۹۹ ميليارد دلار؛ آمريكا 1ترليون و ۶۴۵ ميليارد دلار.
مجله فورچون اينگونه ميگويد: از ۵۰۰ شركت برتر دنيا، ۱۲۱ شركت متعلق به امريكا، ۱۱۹ شركت متعلق به چين میباشد. بقيه كشورها با فاصله حضور دارند، ژاپن ۵۲، فرانسه ۳۱، آلمان ۲۹،
از بيست شركت برتر دنيا در حوزه فناوري، ۱۱ شركت متعلق به امريكا، ۹ تا متعلق به چين میباشد.
بر اساس آمار ۲۰۱۹، توليد ناخالص ملي (GDP) چین ۱۴ ترليون دلار، امريكا ۲۱ ترليون دلار، آمريكا با فاصله جلو است، اما به لحاظ قدرت خريد (PPP ) چين ۲۷ ترليون دلار، آمريكا ۲۱ ترليون دلار و اينجا چين از او جلوتر است.
به لحاظ ثبت اختراعات، براي اولين بار در تاريخ در ۲۰۱۹، چين ۵۹ هزار ثبت اختراع داشته، امريكا ۵۸ هزار و با هزار اختراع بيشتر، امريكا را پشت سر ميگذارد.
چين، ۲۰۴ كارخانه توليد خودرو دارد و ۲۸ميليون دستگاه به بازار عرضه ميكند، آمريكا ۱۲ ميليون دستگاه. قطار سريع السير: چين در ۲۰۱۹، ۳۱ هزار كيلومتر زير ساخت دارد و با فاصله زياد، مقام اول دنيا بوده و سپس ژاپن با ۳۰۰ كيلومتر میباشد. امريكا در قطار سريع السير، مثل انگلستان خيلي پیشرفتی نداشته است. چين، شريك اول تجاري ۱۳۰ كشور جهان است يعني از حدود ۲۰۰ كشور جهان، شريك اول تجاري ۱۳۰ كشور جهان است.
«ايران»
از ديد بيروني، اگر تصويری از ايران بخواهیم ارائه بكنيم، چه ايراني است؟ اگر چين را كارخانه اول جهان بنامیم، براي اينكه كارخانه اول باشد، به انرژي و بازار مصرف نیاز دارد. مهمترين كانون انرژي در جهان كجاست؟ يا ايران است يا بالاي آن يا زير آن، يعني ايران و خليج و فارس و خزر، آذربايجان و تركمنستان در نتيجه چه اهميتي دارد؟ امريكاييها، علت اينكه با چين اينگونه برخورد ميكنند، این است که معتقدند، چينيها با ما ميخندند، در حالي كه چراغ خاموش دارند ميروند بالاي تپه بايستند، روي دوش ما ميروند. ديگر كولي نميدهيم. آمریکائی ها معتقدند اگر همينگونه ادامه پيدا كند و با چين مقابله نكنند، ۲۰۲۵ امريكا كيش و مات خواهد شد. الان كيش، ۲۰۲۵ كيش و مات ميشود. به همين جهت چينيها شعارشان برد - برد بود وآمريكاييها اين روابط را به باخت -باخت تبديل کردند. چينيها را بردند به سمت يك بازي باخت باخت و لذا تلاش ميكنند در همه جا، راه را بر چينيها ببندند. از جمله گلوگاه انرژيشان را بگيرند، در تنگه مالاگا، راه دريايي رسيدن انرژي به چين را ببندند. لذا چين از سيبري لوله ميكشد تا از خشكي، نفت و گازش را تأمين كند، چون انرژي، پايه توسعه است؛ در نتيجه چين، به شدت به انرژي از راه زمين نياز دارد و يكي از جاهايي كه ميتواند از راه خشكي، انرژي قابل توجهي براي چين تأمين كند، ما هستيم. بقيه هم ميتوانند از طريق ما تأمين كنند. پس ايران يك كانون انرژي است كه دنبال چه ميگردد؟ يك مشتري پايدار، دائم و مطمئن. به نظر ميرسد يكي از مطمئنترين مشتريهاي انرژي در جهان امروز، چين است. در نتيجه:
۱. ايران، يك كانون انرژي است كه به يك مشتري پايدار و مطمئن نياز دارد. اتفاقات اخير نشان داد كه يك مشتري مطمئن و پايدار براي ما چقدر مهم است.
۲. ايران، يك قدرت منطقهاي در غرب آسيا است. مهم بودن اين قدرت منطقهاي در سه چيز است. اول اينكه ايران، يك قدرت منطقهاي «خود بنياد» است. يعني چه؟ يعني ايران، قدرت منطقهاي است كه در مقابله با قدرت هژمون يعني امريكا، توانسته است قدرت منطقهاي شود. ايران زمان شاه هم، قدرت منطقهاي بود ولي قدرت منطقهاي خودبنياد نبود. قدرت هژمون، او را در اینجا ژاندارم كرده بود. در مورد ایران امروز، آنها ۴۰ سال تلاش كردند كه به «قدرت منطقه ای» تبدیل نشود ولی این اتفاق افتاده و اين در جنگيدن با آنها شده است، هم اکنون ایران، يك قدرت منطقهاي خودبنياد است، دوم، نفوذ تعيين كنندهاي در تعدادي از كشورهاي همسايه و منطقه دارد. اين نفوذ را همه با آن اعتراف دارند از نزديكترين همسايه تا دوردستها و سوم، داراي نقش تعيين كنندهاي در امنيت دو منطقه است، در آسياي مركزي، در حوزه خزر و در حوزه خليج فارس، اين دو براي چينيها بسيار مهم است، هم آسياي مركزي و هم خليج فارس. ثبات امنيتي اينها، انرژي او را تأمين ميكند، بازار اينها براي توليدات او مهم است.
۳. ايران يك كشور مستقل و مقاوم در برابر فشارهاي ايالات متحده است يعني از نادر كشورهايي است كه يك سياست خارجي مستقل دارد و كسي در اين ترديد نميكند.
۴. ايران طرفدار يك نظم چند قطبي در جهان است. ايران يك قدرت منطقهاي طرفدار چند قطبي است، چين، يك قدرت جهاني طرفدار نظم چند قطبي است. البته در اين باورش تلاش ميكند نقش محوري را در حوزه تمدن اسلامي داشته باشد.
۵. بزرگترين شريك تجاري ایران، در سالهاي اخير چين بوده است. آن زماني كه رونق داشته، حدود ۲۰ ميليارد دلار بوده است. چینی ها و ایرانی ها، پيش بيني و هدفگذاري كرده اند كه در ده سال آينده، به ۶۰۰ ميليارد دلار برسد. البته به دليل تحريمها خيلي با آن فاصله دارد.
۶. ايران يك موقعيت بسيار ممتاز ژئوپولیتيك دارد.
۷. ايران از يك توانايي ملي بالا و با ثبات برخوردار است. عمده اين توانايي ملي برميگردد به همان توسعه نيروي انساني كه عرض شد. يعني در كشورهاي همسايه، نيروي انساني كيفي به اندازه ايران، به جز ترکیه نداريم. در همه اينها، ايران ممتاز است، در بحث توانايي ملي بالا و باثبات؛ اين براي شريك شدن با يك قدرت بزرگ بسيار مهم است كه چنين تواني را دارد يا ندارد.
۸. محل ايران، محل تلاقي دريا و زمين در خليج فارس به مثابه منطقه يا نقطهاي ايدهآل براي طرح جاده ابرايشم دريايي در قرن ۲۱ چينيها است. راهبرد اصلي چین در بيرون از خودشان، راه ابريشم دريايي و خشكي است و خليج فارس محل تلاقي است و از قديم هم بوده است. درنتيجه ايران، موضوعيت پيدا مي كند در راهبرد چينيها كه "يك جاده - يك راه" میباشد.
۹. رتبه ايران، رتبه اول در بهرهبرداري نكردن از منابع زيرزميني بسيار زياد و غني خود است. حضرت آقا در بيانيه گام دوم بيان كردند كه ما اين را داريم. در نتيجه، يك مزيت بسيار بالايي براي قدرتهاي فني محسوب ميشود كه اينگونه است.
۱۰. ايران سنگري مستحكم و مطمئن در مقابل گسترش ناتو به شرق است. در يك تعبيري، ايران ديواره دفاع غربي چين در مقابل دست اندازيهاي آمريكا و غرب است. همانطور كه چين ميتواند، ديواره دفاع شرقي ايران باشد در دست اندازيهاي آمريكا و غرب، يعني در غرب آسيا، سنگر اول مقابله با امريكا، ايران ميشود و در شرق آسيا، چين ميشود. اگر اين دو بتوانند با هم كار كنند و ديواره شرق و غرب را بندند، اين براي چينيها محسوس است. در يك مذاكرهاي گفتم: تصور كنيد امشب جمهوري اسلامي ساقط شود. فردا يك نظام ليبرال و امريكايي برقرار شود، شما وضعتان چگونه ميشود؟ اگر امريكاييها در ادامه مبارزه با شما، كشورهاي عربي را مجبور كنند به شما نفت نفروشند، شما چه حالي پيدا ميكنيد؟ در نتيجه اين دو خيلي مهم است، به عبارتي، اينطور نيست كه ما از سر استيصال، با چینی ها ارتباط برقرار کنیم.
۱۲. ایران، يكي از بهترين و باصرفهترين گذرگاههاي شرق به غرب، در اين منطقه است. حتي شمال و جنوب را؛ چون آسياي ميانه را به دريا وصل ميكند.
«ايران و چين»
۱. ايران و چين دو كشور هستند، هر دو در سياست خارجي مستقلاند در مقايسه با قدرت هژمون.
۲. ايران و چين، تحت فشار مشترك غرب هستند. ( آنها را با تعرفهها و ما را با تحريمها )
۳. ايران و چين در بحث انرژي، مكمل توسعه همديگر هستند، چين به انرژي ايران و ايران هم به فروش انرژي پايدار نياز دارد.
۴. در همكاريهاي دريايي، مجال گسترش بسيار دارند. خصوصا امريكاييها راهبردشان به اقیانوس هند معطوف شده است و در اقيانوس هند، يكي از قدرتهاي دريايي كه ميتواند مشتركا با چین كار كند، ايران است. چينيها تا گوادر آمدند، در مورد بندر چابهار ايران كه آمریکائی ها قبل از انقلاب، آنجا را میخواستند تبديل کنند به پايگاه چندم دريايي امريكا در خارج از امريكا، بعداً انقلاب شد به جزيره گارسيا رفتند. چابهار ايران بسيار مهم است در كنار يك شهر يا ساحلي از عمان. يعني گوادر و چابهار و ساحلي از عمان كه ساحل عمان را امريكاييها، به جهت اينكه هر سه به چينيها واگذار نشده باشد؛ رفتند و قرارداد بستند و در تصرف كامل در عمان دارند. ايران از نادر كشورهايي است كه در طول كيلومترها، دهها و صدها كيلومتر ساحل خود، شهرهاي توسعه يافته بسيار كمي دارد. نوع شهرهاي بزرگ صنعتي كشورهاي مهم جهان، در كنار آب قرار دارند، از كراچي، بمبئي، كولالامپور و برزيل و مجموعه شهرهاي بزرگ، همه كنار دريا هستند؛ ولي ايران به شدت نياز دارد كه شهرهای ساحلی ساخته شود و چينيها در بحث " يك كمربند يك راه " به شدت دنبال اين هستند كه سرمايه گذاري كنند.
۵. همكاريهاي منطقهاي در خشكي: ايران براي چند كشور بسيار مهم است؛ افغانستان و پاكستان و آسياي مركزي؛ کشورهای آسياي مركزی به آب راه ندارند مگر از طريق ايران. ازبكستان بايد از طريق ايران، به آبهاي آزاد دست پیدا کند؛ تركمنستان از طريق ايران، تاجيكستان، افغانستان هم اینگونه هستند. در نتيجه «بندر چابهار» ايران براي آسياي ميانه كه براي چين فوق العاده مهم است و همچنین امنيت افغانستان كه آن هم براي چين مهم است، ایران و چین را بهم مربوط میکند. بنابراین، ايران و چين، در خشكي، پاكستان، افغانستان و آسياي مركزي به هم گره میخورند.
۶. انتقال كانون قدرت جهان از اروپا و غرب به آسيا و شرق : همه ميگويند قرن ۲۱، قرن آسيا است. كانون قدرت از غرب و اروپا به شرق و آسيا منتقل شده است و قرن ۲۱، قرن آسيا است. اگر اينگونه است ، دو بازيگر بزرگ در آسيا، ايران و چين است.
۷. تحقير شدگي هر دو كشور توسط غرب: چين هيچ وقت، كشور مستعمره نبوده و تحت فشار شديد غرب قرار داشته است. در جنگ ترياك، چینی ها تحقير شدند توسط غربيها؛ به همان اندازه كه ما تحقير شديم. تلخي انگليسيها زير زبان ما و كام ملتهاي ما، نسل به نسل منتقل شده است. همين تلخي در كام چينيها است توسط انگلستان و امريكا. هر دو کشور، تحقير شدند توسط غرب.
اخرين نكته: بعضيها در روابط بين الملل ميگويند، سه زنجيره ارزشي وجود دارد، زنجيره ارزشي آمريكا، اروپا و چين. تكليف ما با آمريكا كه روشن است. اگر با اروپا تا قبل از برجام، اميدي برای همکاری وجود داشت، بعد از برجام، تكليف آن هم روشن شد. ما يك زنجيره ارزشي در جهان داريم كه بتوانيم با آن كار كنیم.
بنابراین، جهان در حال گذار امروز «تمدن انديشي» را به عنوان راهبرد كلان پذيرفته است. ترجمان حرف مكرون اين بود كه اروپاييها بيايید تمدن اروپايي را كه زمين ميخورد، احيا كنيم که اسم آن ميشود «تمدن نوين اروپايي».
گاهي ميگوييم چين، ديگر شرق نيست، شرق جغرافيايي است ولي شرق ايدئولوژيك نيست. چين امروز، با الهام از آموزههاي كنفسيوس، پشتوانه فكري تمدني براي تمدن در حال خيزش چين ميسازد. آقايي بنام "يانشوئه تونگ" كتابي نوشته كه در شوراي راهبردي چين ترجمه کرده ایم. كل كتاب حول این مساله میچرخد که چگونه بنيادهاي فكري تمدني براي چين امروز بسازد.
«نتیجه گیری»
بنابراین، اين «تمدن انديشي» به مثابه راهبرد كلان براي همه قدرتها است، از جمله ايران كه بدنبال تمدن نوين ايراني اسلامي است. اگر تمدن نوين ايراني اسلامي بخواهد محقق شود، به لحاظ ارتباطات خارجی، بيش و پيش از هر جايي آسيا، كشورهاي جهان اسلام و كشورهاي همسايه اولويت دارد. تمدن نوين اسلامي در خلأ اتفاق نميافتد، با ائتلافها و اتحادها و دشمنيهايي اتفاق ميافتد. از آنجايي كه قرن ۲۱، قرن آسياست يعني قرن ماست فرصت بيبديل تاريخي براي ما فراهم شده است. ايراني كه بعد از سقوط صفویه، هيچ وقت به اين اندازه قدرتمند نبوده، باید بتواند، در قالب روابط هم افزايي با تمدنهاي كهن آسيايي كه ما را بيشتر و بهتر درك ميكنند و ما هم آنها را بهتر و بيشتر درك ميكنيم، تمدن نوین اسلامی را شکل دهد. چين و ايران، در يكي از بهترين فرصتهاي تاريخي، به همديگر ميرسند، يا از اين فرصت استفاده ميكنند و يا این فرصت ميگذرد. به عبارت ديگر، پرسش این نیست که «چرا ما با چين رابطه برقرار كنيم»، پرسش صحیح اين است كه «چرا رابطه برقرار نكنيم».
نظرات ( 0 )