مقالــه / تاریـخ چیست و طـرف درسـت آن کـدام اسـت؟

سید محمد مرتضوی

لغت‌نامه لسان العرب که از جمله قدیمی‌ترین لغت‌نامه عربی است می‌گوید: تاریخ عبارت است از شناخت زمان.
دهخدا می‌نویسد: تاریخ عبارت است از وقت پدید کردن و در اصطلاح تعیین کردن مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب اوست. از برخی نقل می‌کند تاریخ مقلوب تاخیر است برخی آن را به معنی غایت دانند یعنی پایان یک حادثه تاریخی: ایشان به نقل از کتاب التفهیم می‌نویسد: تاریخ وقتی باشد اندر زمانه سخت مشهور. که اندر او چیزی بوده است چنانکه
خبرش اندر امتی بر امتان پیدا شد و بگسترد چون دینی و کیشی نو شدن یا دولتی مر گروهی را پیدا شدن یا جرمی بزرگ یا طوفانی هلاک کننده و ماننده آن چنانک. آن وقت زمانه را آغاز نهند نه به حقیقت و طبع و زوسال و ماه همی شمرند تا به هر وقتی که خواهند و اندازه‌های روزگار و اجل و مهلت بدان بدانند وقت‌ها را دانند که کدام است پیش و کدام است ز پس.
شهید مطهری در تعریف تاریخ می‌گوید: در مورد تاریخ، سه علم وجود دارد که با یکدیگر رابطه نزدیک دارند:
۱- علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسان‌ها در گذشته. علم به این معنی، جزئی، نقلی و علم به بودن‌هاست نه شدن‌ها
۲- علم به قواعد و سنن حاکم بر زندگی‌های گذشته که از مطالعه و تحلیل ناشی می‌شود علم اول به منزله مبادی علم دوم به شمار می‌رود. این علم قابل تعمیم به آینده نیز هست.
۳- فلسفه تاریخ یعنی علم بر تحولات و تطورات جامعه‌ها از مرحله‌ای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر این تطورات و تحولات به عبارت دیگر علم شدن جامعه‌ها نه بودن آنها.
دانیل لیتل، استاد فلسفه دانشگاه «میشیگان» و نویسنده «مدخل فلسفه تاریخ» در دایره المعارف استنفورد، درباره تاریخ می‌گوید: تاریخ را به طور خیلی رسمی می‌توان گذشته انسان و روایت منسجم آن تعریف کرد مسائل مهم فلسفه تاریخ فقط در روایت ما از گذشته انسان آشکار می‌شوند.
تاریخ برای ما جذاب است زیرا به گفته مارکس: انسان‌ها تاریخ خود را می‌آفرینند اما نه بر پایه انتخاب خودشان. به همین خاطر، نتایج تاریخی از لحاظ علّی،
نه حتمی هستند و نه کاملاً نامعین و اتفاقی.
بنابراین مورخ می‌تواند شرایط تاریخی را کشف کند که انسان‌ها را به یک راه خاص وادارد و مقید می‌کنند و از این طریق باعث به وجود آمدن نتیجه تاریخی خاص می‌شوند.

عوامل تاریخ‌ساز
بی تردید مهمترین عوامل تاریخ‌ساز یا منشا انسانی دارند یا به عوامل طبیعی مربوط می‌شوند.

عامل طبیعی
هدف از عوامل طبیعی حوادثی است که از اختیار انسان خارج بوده‌اند و از عوارض طبیعت به شمار می‌رود مانند: طوفان‌ها زلزله‌ها، آتش‌سوزی‌های ناشی از گرمایش زمین، سیل‌ها و امثال آنها که باعث تغییر در زندگی و رفتار انسان‌ها و جامعه می‌شود.
اما با توجه به اینکه هدف مقاله، وقایع تاریخی متاثر از عوامل انسانی بوده، طبعاً از تبیین و تحلیل این بخش صرف‌نظر می‌شود.

عامل انسانی
هر انسانی در زندگی خود آثاری بر جای می‌نهد همانگونه که هر جامعه‌ای به لحاظ کارکردی آثاری دارد اما این تاثیرات گاهی بلکه نوعاً به لحاظ محلی و منطقه‌ای به همان نقطه یا به همان جامعه محدود می‌شود.
این طیف از اثرگذاری‌ها هر چند در نگاه همان جامعه و افرادی که در آن زیست می‌کنند ابتدا و انتهایی دارند و از این نظر طبعاً تاریخ محسوب می‌شوند اما به لحاظ محدودیت، پس از مدتی در همان نقطه باقی می‌ماند و در نهایت بعد از نسلی یا نسل‌هایی به فراموشی سپرده می‌شوند.
لذا چون موج اجتماعی گسترده به وجود نمی‌آید، جزء تاریخ اثرگذار و ماندگار به شمار نمی‌آیند.
اما برخی وقایع در تاریخ، از هر جهت، جریان‌ساز و اثرگذار بوده که خود آنها به لحاظ مثبت و منفی

و به لحاظ نسبت‌ها به سه دسته تقسیم می‌شوند:
الف- مثبت ب- منفی ج- مثبت و منفی

رویدادهای مثبت
رویدادهای مثبت به آن دسته از وقایعی اطلاق می‌شود که نسبت به همه جوامع بشری آثار مثبت و مفید بر جای میگذارد مانند: جریان رسالت الهی در تاریخ که توسط پیامبران آفریده شده و حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه بشری را دگرگون ساخت و ارتقا بخشید. رویکرد رسالت در قرآن، دعوت به توحید، عدالت، انسانیت، صداقت، امانتداری، نفی ظلم و نفی جنایت و خیانت معرفی شده است.
به عنوان نمونه می‌توان با مراجعه به قرآن از جمله سوره شعرا، این مفاهیم را دریافت. در این سوره نام و رویکرد شماری از پیامبران مطرح گردیده که همگی در دوران فعالیت خود مواضع مشترک داشته و یک هدف را دنبال کرده‌اند.
سوره شعرا با اشاره به داستان حضرت موسی (ع) و چگونگی دعوت و مواجهه ایشان با فرعون، آغاز و به دنبال آن، رویکرد ابراهیم، نوح، هود، صالح، لوط، شعیب و سرانجام با یادآوری وظایف پیامبر اسلام (ص) دشواری کار نبوت و دعوت را گوشزد می‌کند و در واقع بدین وسیله پیامبر (ص) را دلداری می‌دهد و به استقامت و توکل به خداوند فرا می‌خواند.
فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ، وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ، وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ
جز خداوند معبود دیگری را صدا نزن که عذاب می‌شوی ماموریت علنی خود را از خویشان نزدیکت آغاز کن هر کدام از آنها را که با باور سخنانت پیرو تو گشتند زیر بال و پر بگیر چنانچه نافرمانی کردن بگو من دیگر کاری به شما ندارم همچنین بر خدای شکست ناپذیر و مهربان توکل کن.
بنابراین جریان‌های مثبت را می‌توان با این شاخص اندازه‌گیری کرد.

ب- جریان های منفی
جریان منفی به جریان‌هایی اطلاق می‌شود که از نقاط مثبت و مفید تهی است. در واقع سرتاسر آن نکبت، شرارت، ستم و ستمگری است. این گونه رویدادها در تاریخ بشر اندک نبوده است. می‌توان گفت واقعه «کربلا» در راس همه آنها قرار دارد چرا که عمل یزید و عبیدالله زیاد هیچ گونه دستاورد مثبتی برای بشریت حتی برای خودشان در برنداشت.
هرچند واکنش امام حسین(ع) در تن ندادن به بیعت و ذلت، برای بشریت سرمشق و درس‌آموز، واقـع شد و پیام آزادی و آزادی‌خواهی را در برابر استبداد برای انسان‌ها به ارمغـان آورد، ولی تیرگی عمل یزید و ابن زیاد، قابل انکار نیست.

ج- جریان های مثبت و منفی
تاریخ دنیا سرشار از رویدادهای مثبت و منفی نسبی بوده است. اغلب جنگ‌ها که با هدف جهان گشایی رخ داده، دارای همین ویژگی است. چرا که برای کشور متبوعشان بعضا دستاوردهای مادی گران‌سنگی در برداشته است اما نسبت به کشور یا کشورهای مورد حمله، جز کشتار، غارت، ویرانی، اسارت و بدبختی چیزی به بار نیاورده است.
به عنوان نمونه جنگ‌های تیمور لنگ با همین شاخص همراه است. تیمور که یکی از خونخوارترین پادشاهان تاریخ به شمار می‌رود در طی حمله به کشورهای ایران روسیه و ارمنستان، آذربایجان، هند، عراق، سوریه و… آنچنان کشتار به راه انداخت که بعضاً از سرهای کشته‌ها، پُشته ساخت او از خونریزی لذت می‌برد و با آن تفریح می‌کرد. تیمور از غارت طلا و نقره و اشیای نفیس خزانه کشورها به قدری طلا و نقره به دست آورد که گفته می‌شود اگر اراده می‌کرد سرزمین، شهر یا کشور خود را با آنها فرش می‌کرد. مردم کشور زادگاهش که امروز ازبکستان نامیده می‌شود، او را تقدیس می‌نمایند و به وجودش افتخار می‌کنند و به او شمشیر اسلام لقب داده بودند و بر این باورند که اهانت به تیمور فرجام بدی برای اهانت کننده مقدر خواهد داشت.
اما مردم کشورهای مورد هجوم، او را به عنوان خونخوار، جانی، غارتگر و ویرانگر می‌شناسند و نسبت به او، انزجار و تنفر دارند.
نیز ناپلئون بناپارت فرانسوی جنگ‌هایی که به راه انداخت که حدود ۳ تا ۶ میلیون نفر کشته بر جای گذاشت. ناپلئون برای کشورش فرانسه به عنوان
مـردی شـجاع، قدرتمنـد و نابغه جنگی با دستاوردهای افتخارآمیز تلقی می‌شود اما نسبت به سایـر کشورها که مورد هدف او قـرار گرفتند، او را فردی متجاوز ویرانگر و مفسـد قلمـداد مـی‌کننـد.
در همین راستا، نادرشاه افشار را می‌توان مثال زد، نادرشاه از این جهت که ایران را از وجود اشغالگران پاکسازی کرد و استقلال آن را دوباره احیا کرد از نظر ایرانیان بلکه همه انسان‌های وطن دوست، قابل احترام است اما وقتی برای کشورگشایی گام برمی‌دارد در کام مردم ایران لذت بخش و شیریـن مـی‌نمایـد و دستاوردهای جنگی او، غنیمت شمرده مـی‌شود ولـی در
کام مردمان سرزمین‌های مورد تجاوز، بسیار تلخ تلقی شده و دستاوردهای حملاتش غارت و نفرت انگیز قلمداد می‌گردد.

واقعه غـزه
هم‌اینک از اقدام وحشیانه رژیم صهیونیستی در سرزمین غزه بیش از ۱۰ ماه می‌گذرد و در طی این مدت در این باریکه‌ی ۲ میلیون نفری، بیش از ۴۰ هزار کشته و ۸۰ تا ۹۰ هزار زخمی که ۷۰ درصد آنها زن و کودک هستند و ۲ میلیون بی‌خانمان بر جای گذاشته. این حادثه که از جنس نسل کشی و جزو استثنایی‌ترین حوادث در تاریخ بشر به شمار می‌رود با کدام یک از رویدادهای تاریخی انطباق یا قرابت دارد؟

پیش از داوری دقیق در مورد غزه، بررسی یک اشکالی که در قالب پرسش، در میان جامعه روشنفکری و جوانان جریان دارد، ضروری است. و آن اینکه انگیزه واقعه مصیبت‌بار غزه، به حمله حماس برمیگردد که در آن حمله (احتمالا) به افراد بیگناه آسیب وارد شد و بعضا به قتل افراد، منجر شد. و به این ترتیب، «حقوق بشر» ابتدا توسط خودِ فلسطینی‌ها نقض گردید، لذا این حمله بهانه‌ای برای رژیم صهیونیستی فراهم کرد که صهیونیست‌ها در واکنش به آن، قساوت و سنگدلی را به اوج برسانند و هیچ نوع محدودیتی را به رسمیت نشناسند. هر جنایت ددمنشانه‌ای را پیش دیدگان مردم جهان مرتکب شوند و به رغم اعتراضات جهانی، همچنان رفتار وحشیانه خود را ادامه می‌دهند.در پاسخ به این اشکال یا پرسش، هر انسان با وجدان،با صرف حداقل زمان و با مرور به فجایعی که این رژیم در جریان شکل‌گیری خود مرتکب شده، پاسخ خود را دریافت خواهد کرد ولی در عین حال، به برخی از آنها اشاره می‌شود:
۱- اشغال مزارع، کارگاه‌ها، و دارایی‌های مردم با توسل به زور و اقتدار نظامی
۲- تخلیه منازل مسکونی فلسطینی‌ها و ضبط وسایل منازل و حتی وسایل شخصی افراد و آواره کردن صاحبان آنها به طوری که کوچک‌ترین مقاومت آنان با شکنجه و کشتار همراه بود.
۳- عدم پایبندی به قوانین بین‌المللی مانند قطعنامه‌های سازمان ملل، کنوانسیون‌های حقوق بشری و امثال آن.
۴- در خور توجه است که رژیم صهیونیستی به این مقدار قناعت نکرده و در برابر کوچک‌ترین اعتراض و مقاومت مرتکب جنایات حیرت انگیز و غیر قابل توجیه شده است. مانند:

الف- کشتار دیر یاسین
دیر یاسین روستایی است در غرب قدس.
نظامیان صهیونیست در روز نهم آوریل سال ۱۹۴۸ در حمله‌ای که ساعت ۳ بعد از نیمه شب انجام شد، ۲۵۰ الی ۳۶۰ نفر را به قتل رساندند و عده‌ای از آنها را در کنار دیوار نگه داشتند و به گلوله بستند و عده‌ای را زنده زنده به پشت خودرو بستند و در خیابان و محله‌های قدس همراه با سر دادن شعارهای نژاد پرستانه، بر زمین کشاندند.
گفته می‌شود مهاجمان حتی شکم زنان باردار کشته شده را دریدند و نوزاد آنها را نیز به قتل رساندند.

ب- کشتار صبرا و شتیلا
صبرا و شتیلا اردوگاه پناهندگان فلسطینی در لبنان، توسط نظامیان صهیونیست محاصره و در ۱۶ تا ۱۸ سپتامبر ۱۹۸۲ فالانژهای لبنان با دستور آریل شارون، رهبر اسرائیل، از ساعت ۴ بعد از ظهر تا ۸ صبح سپتامبر وارد اردوگاه شدند و در نهایت قساوت ۷۰۰ تا ۳۵۰۰ پناهنده را قتل عام کردند.

ج- کشتار قانا
«قانا» واقع در جنوب لبنان محل پناهندگان غیرنظامی در ۱۸ آوریل ۱۹۹۶ مورد حمله نظامیان اسرائیل قرار گرفت که در جریان آن از ۸۰۰ پناهجو ۱۰۶ نفر کشته و ۱۱۶ نفر زخمی بر جای گذاشت در این حمله سه نفر از نگهبانان سازمان ملل نیز زخمی شدند.
این نوع جنایات توسط صهیونیست‌ها آن هم در سرزمینی که به زور آنجا را اشغال کرده‌اند و در واقع در خانه‌ای را شکسته و به زور وارد خانه شده‌اند، چنین جنایت‌هایی را در همان خانه مرتکب می‌شوند. به همین رو جماعتی که نزدیک یکصد سال است تحت شکنجه اشغالگران قرار گرفته و هیچ گونه پناهگاهی ندارند و امیدی نیز برای باز شدن یک روزنه برایشان باقی نمانده و همچنان زیر فشار شکننده‌ای به نام باریکه غزه در حال خفه شدن قرار دارند و جانشان به لب رسیده، تنها یک انتخاب دارند و آن هم همین واکنشی بوده که توسط حماس انجام گرفته است. لذا هر انسان منصفی، چنین واکنشی را حق طبیعی چنین جمعی تلقی می‌کند.
افزون بر آنچه گفته شد (به فرض) اگر بپذیریم که در جریان آن حمله چند ساعته حماس، احیاناً اتفاقات ناگوار، دلخراش و ضد حقوق بشری نیز به وقوع پیوسته و موجب تحریک عواطف و احساسات گردیده و طبعاً رژیم اسرائیل رابه واکنش وا داشته و زمینه حمله را فراهم آورده است. ولی در پاسخ به این برداشت باید گفت: اولاً این پرسش مطرح می‌شود که:
اساساً مردمان غیر فلسطینی که اصالتا به این کشور تعلق ندارند، با کدام مجوز در سرزمین فلسطین به سر می‌برند آیا گمان نمی‌کنند که هرگاه شرایط اقتضا کند صاحبان خانه غاصبان آن را بیرون می‌ریزند؟!
ثانیاً: اگر ادعای صهیونیست‌ها و حامیان آنان یکپارچه پذیرفته شود آنگاه این پرسش مطرح می‌شود:
آیا این نوع واکنش از جانب صهیونیستها که حدود یک سال از آن می‌گذرد، از چه نام و عنوانی برخوردار است؟ مقابله به مثل؟! انتقام؟! یا… ؟!
در اینجا می‌توان گفت این واکنش، جز با قانون جنگل، با هیچ معیاری قابل سنجش نیست.
به همین رو این فاجعه را می‌توان یکی از استثنایی‌ترین فجایع تاریخ بشر قلمداد کرد. فاجعه‌ای که رسانه‌های بین‌المللی که قادر بودند هر حادثه‌ای را واژگونه روایت کنند و جای ظالم و مظلوم را تغییر دهند، در این واقعه دهشتناک، شکست خوردند به طوری که وجدان مردم جهان، با مشاهده این صحنه‌ها جریحه‌دار گشت و مردم را برای اعتراض، به خیابان‌ها و میادین کشاند. حتی دانشجویان دانشگاه‌های ایالات متحده آمریکا که مهمترین حامی صهیونیسم به شمار می‌رود، به اتفاق استادان خویش، با ترک درس و کلاس، گام بر میدان نهادند و صحن دانشگاه را به صحنه تظاهرات و اعتراض تبدیل کردند و پدیده‌های
به یاد ماندنی آفریدند.
این ماجرا زمینه‌ای به وجود آورد تا رهبر فرزانه جمهوری اسلامی ایران، در نامه‌ای خطاب به دانشجویان دانشگاه‌های ایالات متحده آمریکا، نکات مهمی را مطرح نمایند از جمله اینکه:
شما اکنون بخشی از جبهه مقاومت را تشکیل داده‌اید. شما اکنون در طرف درست تاریخ ایستاده‌اید.
طرف درست تاریخ کدام است؟
با توجه به تقسیم بندی رویدادها به «مثبت»، «منفی» و «مثبت و منفی» و با ملاحظه شاخص‌های هر کدام از آنها رویدادی که اخلاق و انسانیت را هدف همت خود قرار داده و در دستیابی بدان از هیچ کوششی فروگذار ننموده و با همه معیارهای اخلاقی و انسانی انطباق دارد در عرف سیاسی و اجتماعی و دینی، آن را «حق» می‌نامند که روش پیامبران بوده و کار پیامبرانه به شمار می‌رود و رویدادی که فاقد ارزش‌های اخلاقی و انسانی بوده و برای پذیرش حقیقت، آمادگی ندارد بلکه خود را معیار حق و باطل قلمداد می‌کند. و قرآن کریم، آنان را مترف می‌خواند. (یعنی حقیقت آن است که برای من خوشایند باشد)
اکنون باید بررسی کرد ماجرای غزه با شاخص کدام یک از رویدادها انطباق دارد.
بدون تردید همه جزئیات عملکرد مردم فلسطین را نمی‌توان پیامبرانه و به طور کامل منطبق با حق تلقی کرد و با رسالت انبیا مقایسه کرد.
اما رویکرد کلی مردم فلسطین به ویژه مردم غزه در دفاع از وطن و سرزمین اصلی خویش، یک وظیفه انسانی، اسلامی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی است که از دیدگاه قرآن به مثابه جهاد است و کشته شدن در این راه شهادت محسوب می‌شود.
به همین رو و با این نگاه این نوع رفتار با حق همخوانی دارد و مقابل آن، که رفتار صهیونیست‌ها و حامیان آنها می‌باشد، کاملاً باطل و ناحق به شمار می‌رود.
با این مقدمه می‌توان نتیجه گرفت؛ جریان‌های تاریخی دو طرف دارند: حق و باطل.
آن دسته از انسان‌ها که در سمت حق قرار گیرند در حقیقت در طرف درست تاریخ ایستاده‌اند. و آن دسته که در طرف باطل قرار گیرند، در طرف غلط آن ایستاده‌اند.
لذا (احتمالاً) رهبر معظم انقلاب، با همین ملاحظه در خطاب به دانشجویان اعلام کردند:
شما اکنون در طرف درست تاریخ ایستاده‌اید و شما اکنون بخشی از جبهه مقاومت را تشکیل داده‌اید.

 

کلمات کلیدی: تاریخ – طرف درست تاریخ – غزه – رهبر معظم انقلاب – فلسطین – رژیم صهیونیستی

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا