راهی در بیراهه/قسمت چهارم-عربستان پس از اسلام

عربستان پس از اسلام

نگاه ویژه به شبه‌جزیرۀ عربستان بدان جهت صورت می‌گیرد، چون ندای پیامبر(ص) از این منطقه برخاست؛ منطقه‌ای که درپایین‌ترین وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی به‌سر می‌برد، اما این ندا، خالق شگفتی‌ها شد؛ زیرا به گوش هر انسانی که می‌رسید، در اعماق جانش جای می‌گرفت و وجدان او را همراه می‌کرد و او گمان می‌کرد خود او سخن می‌گوید و عالمیان را به راه محمد(ص) دعوت می‌کند.

به‌همین رو، بسیاری از اندیشمندان به‌منظور رمز‌گشایی از توفیقات خیره‌کنندۀ محمد(ص) اظهار نظر کرده‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌شود. ویل دورانت می‌نویسد:

«یوسینیانوس امپراتور روم شرقی در سال 565 میلادی درگذشت. پنج سال پس از او، محمد(ص) در خانواده‌ای تهیدست در عربستان زاده شد. کشور عربستان ـ‌که سه‌چهارم آن بی‌آب و علف بودـ، عرصۀ زندگی قبایلی بدوی بود که همۀ ثروتشان برای تزیین بنایی چون کلیسای “سانتا سوفیا” بسنده نبود.

در آن هنگام، کسی به خواب هم نمی‌دید که یک قرن بعد، این مردم خانه‌به‌دوش، نیمی از متصرفات مردم همۀ امپراتوری ایران و مصر و بیشتر شمال آفریقا را بگشایند و به‌سوی اسپانیا پیش‌ تازند. به‌راستی این نمود تاریخی که از عربستان طلوع کرد و در نیتجۀ آن اعراب بر نیمی از حوزۀ مدیترانه تسلط یافتند و دین اسلام را در آنجا بسط دادند، از عجیب‌ترین حوادث اجتماعی قرون وسطی است»[1].

اگرچه در این فراز، لحن نوشتاری ویل دورانت در ابتدا، نگاهی تحقیرآمیز به‌نظر می‏رسد، ولی با پیوست سایر نظرات ایشان در موارد مشابه، در واقع، او در این صدد است که اعلام کند: مؤثرترین عامل در ایجاد تحولات بشری، عامل فرهنگی است که نقطۀ عزیمت پیامبر اسلام (ص) در ایجاد تحولات بین‏المللی به‌شمار می‏آید. باز ایشان در مناسبت دیگری می‌نویسد:

«پیامبر(ص) مردم را در طلب علم تشویق می‌کرد و این کار را گرامی می‌داشت و از این جهت، با اغلب مصلحان دینی تفاوت داشت. گفته بود: هر کس راهی پیش بگیرد که در آن راه دانش بجوید، خداوند برای او راهی به‌سوی بهشت باز کند.[2]… مرکّب دانشمندان با خون شهیدان وزن شود.

[3]… مرکّب عالمان از خون شهیدان برتر باشد.[4]… محمد(ص) همۀ کسانی را که به شنیدن سخنانش تمایل نشان می‌دادند، اعم از ثروتمند، فقیر، برده، مسیحی و یهودی در خانۀ خود می‌پذیرفت. شماری از آنها که به منزل وی می‌آمدند، مجذوب سخنان پُر شورَش می‌شدند و ایمان می‌آوردند.

[5]… چیزی نگذشت که در قلمرو اسلام، دانشوران و شعرا، مقامی ممتاز به‌دست آوردند. آغاز تعلیم کودکان از زمانی آغاز می‌شد که سخن گفتن را آغاز می‌کردند. در شش سالگی بعضی برده‌زادگان، عده‌ای از دختران و همۀ پسران را به مدرسۀ ابتدایی می‌بردند که معمولاً در یکی از مساجد و احیاناً در مجاورت یک چشمۀ عمومی در هوای آزاد تعلیم می‌دادند.[6]

جواهر لعل نهرو می‌نویسد:

«هارشا شاه پادشاه هند در سال 648 میلادی درگذشت، اما انگار پیش از مرگش، ابری در مرز شمال غربی هند دیدگان او را بر خود معطوف ساخت که خبرِ طلایۀ طوفان عظیمی بود که در آسیای غربی و آفریقای شمالی و اروپای جنوبی برانگیخته شد. در عربستان پیغمبر جدیدی ظهور کرده بود که «محمد»(ص) نام داشت.

مذهب جدید را موعظه می‌کرد که «اسلام» نامیده می‌شد. اعراب با شور و هیجانی که پیدا کرده بودند، سرشار از اعتماد به خویش، به‌سوی قاره‌ها راه افتاده بودند و هرجا می‌رفتند، فاتح می‌شدند. این واقعه، بسیار حیرت‌انگیز بود و ما باید این نیروی جدید را که به جهان می‌آمد و تغییرات عظیمی در آن به‌وجود می‌آورد، مورد توجه و مطالعه کامل قرار دهیم»[7].

ایشان در مناسبت دیگری می‌نویسد:

«مدتی دراز طول کشید تا مسیحیت به چین راه یافت، اما اسلام، خیلی زودتر به چین رسیده بود. به عرب‌ها اجازه داده شد در “کانتون”[8] برای خود مسجد بسازند. این مسجد، که بیش از 1300 سال از عمر آن می‌گذرد، هنوز پابرجاست و یکی از قدیمی‌ترین مساجد جهان است. گفته می‌شود صنعت ساختن کاغذ را عرب‌ها از چین آموختند و بعد، آن را به اروپایی‌ها یاد دادند؛ یعنی در سال 751 میلادی (قرن دوم هجری)»[9].

و می‌نویسد:

«محمد(ص) نیز مانند بنیانگذاران بعضی از مذاهب دیگر، مردی تحول‌طلب بود که برای مخالفت با بسیاری از عادات نظام اجتماعی موجود، قیام کرد. مذهبی که او مردم را بدان می‌خواند به‌خاطر سادگی و صراحتش و به‌خاطر رنگ دموکراسی و برابری که با خود داشت، توده‌های مردم را در کشورهای همسایه جلب می‌کرد؛ زیرا آنها روزگاری دراز تحت تسلط قدرت مطلقۀ پادشاهان مستبد و روحانیان و پیشوایان مذهبی مستبد به‌سر می‌بردند و از نظام قدیمی فرسوده شده بودند و برای تغییر وضع آمادگی داشتند.

اسلام این تغییر را به ایشان عرضه می‌داشت و از طرف ایشان هم استقبال می‌شد. به این جهت بود که اعراب از یک پیروزی، به پیروزی دیگر نائل می‌شدند و اغلب بدون جنگ و مقاو مت، پیروز می‌گشتند. عرب‌ها ظرف 25 سال پس از رحلت پیغمبرشان، تمامی ایران و سوریه و ارمنستان و قسمتی از آسیای مرکزی را از یک‌سو و مصر و قسمت‌هایی از شمال آفریقا را از سوی دیگر فتح کردند»[10].

 

آن چه در قسمت بعد میخوانیم:

پیام های پیامبر

*برای خواندن قسمت های قبلی به لینک زیر مراجه کنید:

صفحه ویژه راهی در بیراهه

 

منابع این قسمت:

[1] تاریخ تمدن ویل دورانت، ج 4، صص 198-197.

[2] محجه البیضاء ج 1، ص 21.

[3] همان، ص 15.

[4] همان، ص 21.

[5] تاریخ تمدن ویل دورانت، ج 4، ص 210.

[6] همان، ص302.

[7] نگاهی به تاریخ جهان، ج 1، ص 259.

[8] کانتون از شهرهای بزرگ چین است و شانزده میلیون نفر جمعیت دارد. شهری است صنعتی که در آن بیشتر کارها با ماشین انجام می‌گیرد. پارچه بافی و نساجی آن معروف است (لغت‌نامۀ دهخدا).

[9] نگاهی به تاریخ جهان، ج 1، صص 240-239.

[10] نگاهی به تاریخ جهان، ج 1، ص 294.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا