حجت الاسلام و المسلمین واعظی: در مورد ایرانیان خارج از کشور، نیاز به تغییر رویکرد داریم.
حجت الاسلام و المسلمین واعظی؛ نماینده مقام معظم رهبری در امور دانشجویان ایرانی اروپا گفت: در مورد ایرانیان خارج از کشور، نیاز به «پارادایم شیفت» و تغییر رویکرد داریم.
به گزارش نهادایران، حجت الاسلام و المسلمین واعظی که بعنوان سخنران مراسم افتتاحیه هفدهمین همایش سالانه اساتید و دانشجویان ایرانی خارج از کشور صحبت میکرد، در ابتدای سخنان خود ضمن زنده نگه داشتن یاد و خاطره مرحوم اژهای گفت:
در رابطه با ایرانیان خارج از کشور هست خب سوال مهم این است که علیرغم این همه ظرفیتی که در ایرانیان خارج از کشور وجود دارد، چرا تلاشهای بایسته و درخور انجام نمیگیرد که این ظرفیت به خوبی برای پیشرفت کشور استحصال شود؟ همان طورکه جناب آقای مرتضوی اشاره کردند، در طول سالها به صورت جسته و گریخته اقداماتی میشد اما به اعتقاد بنده، تا یک نگاه تغییر نکند و تغییر رویکرد نداشته باشیم، اتفاقات جزیی و موردی هیچ نتیجه قابل توجهی نخواهد داشت. شما همه اهل علم و فضل و تحقیق هستید، ببینید اینکه انسان مثلا در شاخههای علوم اجتماعی چه اقدام علمی بکند ، اینکه کاوش علمی در قالب چه روشی باشد و در پژوهشهای علمی چه روشی اتخاذ شود، خب این موضوع باید از قبل، پارادایم علمیاش اتخاذ شده باشد. مثلا وقتی در مطالعات علوم اجتماعی، پارادایم تجربهگرایی یا طبیعتگرایی اتخاذ شود، آن وقت روشهای خاصی مثل روشهای کمّی و روشهای تجربی استفاده میشود اما اگر پارادایم تغییر کند و به اصطلاح معناکاوی یا رویکرد هرمونوتیکی در مطالعات اجتماعی حاکم شود، کسی سراغ روشهای تجربی نمیرود چون اصلا پارادایم تغییر کرده. وقتی پارادایم کند، اصلا سمت و سوی کاوش و مطالعات علمی متفاوت میشود.
مسئله ما این است که در رابطه با ایرانیان خارج از کشور نیاز داریم به یک «پارادایم شیفت» داریم. یعنی ما نیاز داریم به اینکه اصلا پارادایم تغییر کند.
نماینده مقام معظم رهبری در امور دانشجویان ایرانی اروپا، ضمن تقسیم بندی رویکردها افزود:
در نگاه کلان به این موضوع، سه رویکرد یا پارادایم وجود: پارادایم اول پارادایم جزیینگری است. این رویکرد جزیی نگری هم میتواند در بستر حاکمیت و حکمرانی باشد و هم میان آحاد مردم.
انسانهای جزیینگر دریچهی قضاوت و اقدام و جهتگیریشان تابع جزییات است یعنی کسی که جزئینگر است اگر در بستر حکمرانی قرار بگیرد حالا چه رییس یک موسسه بشود یا رئیس یک سازمان بشود یا وزیر یا نماینده مجلس هم بشود، جزیینگر است. یعنی دنبال حل مسایل جزئی است.
همچنین اگر در بدنهی مردم و آحاد جامعه، جز نگری حاکم شود، قضاوت و داوریشان نسبت به امور، تابع جزییات است یعنی ممکن است با نگاه بدبینانه چند مشکل را ببینند یک قضاوت عام و کلی منفی بکند یا مثلا چند موفقیت جزیی ببیند و یک قضاوت عام مثبت داشته باشد. در بستر حکمرانی هم به همین شکل است. اگر کسی جزیینگر شد، دل خوش میدارد به حل چند مساله جزئی. یعنی اگر توانست مثلا در مسئله ایرانیان خارج از کشور، چهار کارخانه را به چهار شخصیت علمی وصل بکند یا اگر مثلا یک دانشگاهی توانست چند چهره علمی خارج از کشور را با خودش مرتبط کند، احساس بکند که در این زمینه موفقیت داشته است.
غلبهی جزیینگری باعث میشود که در بستر حکمرانی و ادارهی جامعه، همتها صرف مشکلات روزمره شود. یک حکمرانی موفق، آن حکمرانییی است که یک موضوع را بعنوان مسالهی خودش قرار دهد و آن را یک بار برای همیشه حل کند. این میشود یک حکمرانی خوب، اما اگر شما درگیر مشکلات روزمره شوید و با دیدگاه جزیینگری خواستید این مشکلات را حل کنید، هیچوقت نمیتوانید یک مساله را حل کنید. کما اینکه مسئلهی ایرانیهای خارج از کشور، هیچ وقت بعنوان مسالهی حاکمیت و حکمرانی ما مطرح نشده که به شکل همه جانبه این مسئله را حل بکنیم. همیشه اقدامات جزیی و موردی ذر این زمینه انجام شده و این به خاطر همان پارادایم و رویکرد هست که یک رویکرد جزیینگر هست. وقتی رویکرد یک رویکرد جزئی بشود، خروجیاش همین است.
رویکرد دوم رویکرد روند گرایی است، یعنی به جای تمرکز بر اقدامات جزیی، روندها را ببینیم و در ارتقای روندها تلاش کنیم.
خب این رویکرد روندگرایی نسبت به رویکرد قبلی یک امتیاز دارد و آن هم این است که روندها را نگاه میکند و به دنبال ارتقا و قوت بخشیدن به روند هاست و به جای درگیر شدن با روزمرگی و مشکلات روزمره، روندها را دنبال میکند و دنبال این است که روندها را قوت ببخشد. اما اینجا هم یک ضعفی وجود دارد و آن ضعف این است که به کدامین روندها باید توجه بشود؟ در این رویکرد روندگرایی اگر فقط و فقط به مولفههای سخت اقتدار ملی توجه بشود که در خیلی از جاها هم اینجوری هست یعنی وقتی میخواهند روندها را بنگرند، مولفههای سخت قدرت میشود اصل، یعنی امنیت، قدرت نظامی، هژمونی منطقهای، قدرت اقتصادی و امثالهم میشود اصل. اگر در روند گرایی، فقط و فقط به مولفههای سخت اقتدار توجه بشود و به عناصر دیگر دخیل در اقتدار ملی توجه نشود، این هم باز یک نقطه ضعف محسوب میشود. خب این روند گرایی همان طور که عرض کردم نسبت به روند جزئی نگری رویکرد خوبی است، چه در بستر حاکمیت و حکمرانی چه در عموم مردم. اگر در بین مردم این نگرش جا بیفتد که به جای جزیینگری در امور و قضاوتها و تصمیمگیریها، روندگرا بشوند و روند کلان امور را ببینند و به جای اینکه یک برخورد جزیی یا یک شخص یا یک اتفاق تلخ در یک جایی مبنای قضاوتشان باشد، روند کلی را ببینند، خب این اتفاق مثبت و خوبی است یا این که یک عنصر دخیل در حاکمیت و حکمرانی، اگر به جای درگیر شدن با جزییات و مشکلات جزیی، دنبال ارتقای یک مولفهی اقتدار ملی باشد خب این مثبت و خوب است اما جهت منفیاش این است که با تنگ نظری و نگاه محدودگر، مولفههای اقتدار ملی را فقط و فقط در جهات سخت قدرت یعنی فقط قدرت نظامی و مسئله امنیت و مسئله اقتصاد ببیند و عناصر دیگری که میتواند بسیار نقشآفرین باشد را نبیند در واقع جهات نرم اقتدار ملی نبیند که این هم یک نقطهضعف است.
اما رویکرد یا پارادایم سوم که بنده میخواهم از آن دفاع کنم و آن را بسیار مهم میدانم این است که ما رویکرد «گفتمان محور» داشته باشیم. یعنی گفتمان انقلاب اسلامی برای ما مهم باشد و مسالهی اقتدار ملی و مسالهی پیشرفت مسائلمان را در چارچوب و وضعیت گفتمان انقلاب اسلامی ببینیم و تحلیل بکنیم. گفتمان انقلاب اسلامی در واقع قدرت معنایی نظام ما و قدرت معنایی جامعهی ماست. گفتمان انقلاب اسلامی در واقع بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی ایران است. یعنی آن پیامهای معنایی است که اون به خاطر آنها، مردم انقلاب کردند و این نظام تشکیل شد. مسائلی مثل اسلامگرایی، اخلاق، کرامت انسانی، عدالت، آزادی، استقلال، جمهوریت، مردم سالاری دینی و سایر چیزهایی که مولفههای اصلی انقلاب اسلامی است.
سخنران مراسم افتتاحیه هفدهمین همایش سالانه اساتید و دانشجویان ایرانی خارج از کشور افزود:
اگر پارادایم ذهنی ما به جای جزیی نگری یا به جای روند گرایی -آن هم روند گرایی که فقط و فقط به مولفههای سخت قدرت ملی توجه دارد- بیاید به سمت اینکه معیار و همت و توجه ما چه در سطح حاکمیت چه در سطح نخبگان و دانشیان و حوزهای علمیه و دانشگاههای ما، مسالهی صیانت از گفتمان انقلاب اسلامی بشود، یعنی مثلا اگر دال مرکزی رویکرد دوم، اقتدار ملی است، دال مرکزی این رویکرد یا پارادایم سوم، ارتقا و صیانت از گفتمان انقلاب اسلامی بشود. آن وقت همان قدر که امنیت و قدرت نظامی و هژمونی منطقهای مهم است، به همان اندازه هم آزادی مهم است، مردمسالاری مهم است، سرمایه اجتماعی مهم است، حاکمیت مهم است به همان مقدار مشارکت مردم در امور مهم است، همان قدر مسائل مربوط به جهات دینی و اخلاقی و معنوی جامعه مهم است.
اگر در این پارادایم حرکت کنیم و اگر این فضا را در نظر بگیریم، آن وقت مسائلمان را در این فضا میبینیم آن وقت نگاه به مسالهی این شیش هفت میلیون ایرانی خارج از کشور خیلی فرق میکند، تصمیمات خیلی فرق میکند، همتها خیلی فرق میکند.
آن وقت مسئله فقط این نیست که بتوانیم مثلا صد نفر یا دویست نفر یا سیصد نفر فارغالتحصیل بیاوریم داخل کشور و مثلا وصلشون کنیم به چند دانشگاه یا مرکز پژوهشی. بلکه مساله این است که چگونه این سرمایه عظیم میتواند در اجزا گفتمان انقلاب اسلامی سهیم شود.
حجت الاسلام و المسلمین واعظی در ادامه به موضوع رویکرد تمدنی پرداخت و گفت:
این رویکرد تمدنی که رهبر معظم انقلاب بارها و بارها تاکید کردند یا بحث پیشرفت ایران اسلامی یا الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، همهاش در چارچوب این پارادایم سوم قرار میگیرد. یعنی نگاه ما این نباشد که ما دچار روزمرگی بشویم بلکه نگاه ما این باشد که ما میخواهیم یک تمدن اسلامی پدید بیاوریم، ما میخواهیم یک الگوی جدید از پیشرفت اسلام به وجود بیاوریم.
خب حالا این این نگاه رهبری ببینید این دیدگاه را ببینید. آن وقت آیا آن سطحی نگری که در بعضی از ارگانها و مسئولین و بعضی از بخشهای حاکمیت هست با این دیدگاه تناسبی دارد؟ گاهی وقتها انسان مطالبی میخواند یا مشاهده میکند از بعضیها چون الان دیگه نزدیک فضای انتخابات هست، گفتن دارد که بعضیها با چه ولعی و حتی صراحتی از کاهش مشارکت مردم در انتخابات استقبال میکنند. خب شما این را بگذارید کنار آن نگاهی که میگوید این قدرت نرم نظام اسلامی و این گفتمان انقلاب اسلامی گفتمان انقلاب اسلامی با مشارکت مردم در سطوح مختلف حاصل میشود. با مشارکت در عرصهی اقتصاد، مشارکت در عرصهی فرهنگ و مشارکت در عرصهی سیاست حاصل میشود. من به آقای قالیباف رییس مجلس هم در یک جلسه گفتم که قسمت فرهنگی اجتماعی برنامهی هفتم را به دقت مطالعه کردم دیدم لبهی محتوای موادش تقویت بُعد حاکمیت است. توجه بفرمایید، بار اصلی فرهنگ به دوش مولّدان فرهنگی است. مولدان فرهنگی یعنی دانشمندان، ادیبان، هنرمندا،ن حوزویان، کسانی که مولد فرهنگی هستند و تولید معنای فرهنگی میکنند و محتوای فرهنگی را اشاعه میدهند. بار اصلی فرهنگ اینجاست و بر دوش مولدان فرهنگی است.
فرهنگ یک وجه حاکمیتی هم دارد. خب دستگاههایی هم هستند که یا دستگاههای نظارتی هستند یا دستگاههای صیانتی هستند یا دستگاههای حمایتی هستند. اگر شما در برنامه توسعهی فرهنگی اجتماعی همهی ثقل را روی دستگاههای حاکمیتی و فربه شدن آنها در عرصهی فرهنگ بگذارید، آیا فرهنگ رشد میکند؟ ببینید ما دائما داریم نقش مردم و بدنهی جامعه و مشاکت مردم را در وجوه مختلف تقلیل میدهیم. از اقتصاد که از اول انقلاب یک اشتباه راهبردی شد و به سمت اقتصاد دولتی حرکت کرد تا حوزهی سیاست، تا حوزهی فرهنگ و تا حوزههای مختلف، پارادایم باید تغییر بکند. توجه بفرمایید، وقتی پارادایم مثلا فقط بشود اقتدارگرایی آن هم اقتدارگرایی با مولفههای سخت، نتیجه این میشود که نقش مردم و نقش بدنه اجتماعی کمرنگ میشود. من عرض کردم باید پارادایم شیفت اتفاق بیفته تا مسایل آن جا که بایسته هست قرار بگیرد و حل سود. جناب آقای مرتضوی در صحبتهایشان اشاره کردند که یک هیات اندیشهورزی در خبرگان رهبری به ریاست آقای قمی بود و ایشون کمک کردند و آنجا پیشنهاداتی مطرح شد. میخواهم بگویم جناب آقای مرتضوی؛ اگر آن پارادایم شیفت اتفاق نیفتد، این سازمانها هم درست بشه، میشود مثل خیلی از نهادها و سازمانهایی که هست. این دیدگاه باید عوض شود این نگاه باید عوض شود این رویکرد باید عوض شود. اگر این رویکرد و نگاه عوض شد، آن وقت اتفاقاتی میافتد.
نماینده مقام معظم رهبری در امور دانشجویان ایرانی اروپا، بخش پایانی صحبت هایش را به کارکردهای همایش اختصاص داد و افزود:
آخرین عرضم این است که خب این همایش چیکار میتواند بکند؟ همونجورکه دبیر علمی محترم همایش گفتند، همایش معجزه نمیتواند بکند، همایش برای حل مسائل نیست اما همایش میتواند نقطهی شروع اقداماتی باشد. به این معنا در این کمیسیونها به جای اقدامات موردی، برویم سراغ ایجاد تحول گفتمانی. بیایم کاری بکنیم و اینجا تصمیماتی گرفته شود و همفکری شود که ما این را در جامعه و در بدنهی اجزای حاکمیت خودمان پمپاژ کنیم و دنبال این تغییر نگاه باشیم. سمت اصلی و کار اصلی بنده، مسئولیت دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم هست که خب یک نهاد علمی فرهنگی است و دانشگاه و پژوهشگاه دارد، اعزام مبلغ دارد بزرگترین انتشارات مذهبی را دارد و بخشهای خیلی مختلفی دارد. ما آقای قالیباف را دعوت کرده بودیم و ایشان که آمده بود بازدید از مجموعه ما، من فرصت مغتنم شمردم و به جای این که مسایل و مشکلات مجموعهی خودم را مطرح کنم، از این جنس بحثهایی که الان اینجا مطرح کردم را عنوان کردم که در کلان کشور در مدیریت کشوری اتفاقاتی باید بیفته و این تغییر نگاهها باید ایجاد بشود. یک بخش صحبتم راجع به ایرانیهای خارج از کشور بود، من پیشنهاد میکنم دوستان در این نشستهایی که با هم دارند که جمع فرهیخته و گرانقدری الان در جلسه حاضر هستند، یک مقداری به این مسایل فکر بکنند که چه کاری میتوانیم انجام دهیم که این نگاهها به شکل کلانتر تغییر کند که اگر نگاه تغییر کرد، آن وقت اقدامات ما، اقدامات کلان تر و شایستهتری میشه و به سمت این حرکت میکنیم که ما اولا خارج از کشور را به عنوان مشکل نبینیم بلکه به عنوان یک فرصت ببینیم، و این مساله را یک بار برای همیشه حل بکنیم. الان مسایل متعددی هست، ببینید گاهی وقتها تصمیماتی گرفته میشود که وقتی انسان نگاه میکند به این تصمیم میبیند چقدر فاصله دارد با آنچه که نگاه تمدنی است. مثلا وقتی مجلس ما برود به سمت این تفکر که کسانی که در خارج از کشور اقامت دارند نتوانند برگردند یا حتی مثلا نتوانند عضو هیات علمی بشوند، خب ما داریم با دست خودمون ارتباط نسل دوم نسل سوم و نسل چهارم از ایرانیانی که در خارج از کشور هستند را برای همیشه با وطنشان قطع میکنیم. آیا این رویکرد تمدنی است؟
خب ببینید اینها مسائلی است که اگر دیدگاه کلان عوض نشود، با تاسیس سازمان یا پیشنهادات نهادی و شکلی،کار درست نمیشود. من پیشنهادم این است که در این جلسات یک مقداری روی این هم فکر کنیم که ما چطور میتوانیم تغییر گفتمان بدهیم و راجع به ایرانیهای خارج از کشور، دیدگاه را عوض کنیم و تصحیح بکنیم و به نظرم تا این تغییر ریل اتفاق نیفتد و تا این تحول گفتمانی اتفاق نیفتد و این مساله ایرانیهای خارج از کشور در بستر گفتمان انقلاب اسلامی و صیانت و حفظ و ارتقای گفتمان انقلاب اسلامی دیده نشود، آن برکت خودش را نخواهد داشت.
خیلی عذرخواهی میکنم از اینکه مصدع شدم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
* جهت دسترسی به سایر اخبار و اطلاعات مربوط به این همایش، به صفحه زیر مراجعه کنید:
صفحه ویژه هفدهمین همایش سالانه اساتید و دانشجویان ایرانی خارج از کشور