حجت الاسلام و المسلمین دکتر عاملی؛ روایت نسبت اسلام انقلابی با گفتمان غرب مرکزی و یک دهه تعامل مستقیم رهبر حکیم انقلاب اسلامی با جوانان اروپا و آمریکا

سخنران صبح روز اول همایش هجدهم، حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید سعیدرضا عاملی بود. وی در ابتدا به بررسی موضوع فهم و شناخت از بنیان‌های اصلی تضاد در جهان پرداخت و گفت: از سال 1393 تا 1403 رهبر معظم انقلاب در طول یک دهه و در قالب سه نامه با نسل جوان اروپا و آمریکا صحبت کردند. غرض اصلی هم این بود که این صحبت‌ها در قالب صحبت رسمی نباشد. لذا هیچکدام از این نامه‌ها در ابتدا از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش نشد و نامه‌ای بود که ایشان تلاش کرد مستقیماً با نسل جوان اروپا و آمریکا صحبت کند و علت اینکه جوانان اروپا و آمریکا را انتخاب کردند در خودِ بیانات ایشان وجود دارد.
بنده بنا ندارم که از همین ابتدا به سراغ نامه بروم بلکه قبل از آن می‌خواهم به چهار پرسش در این باره پاسخ دهم و در بخش چهارم این سوالات، به موضوع ابعاد نامه مقام معظم رهبری خواهم پرداخت. و در ادامه به این موضوع وجوه مشترک این سه نامه خواهم پرداخت و در نهایت هم به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت که چه راه حلی برای مقابله با وضعیت نظام سلطه از طرف مقام معظم رهبری ارائه شده است.

بحث اول که به نظرم بسیار هم مهم هست این است که یک فهم و شناختی از بنیان‌های اصلی تضاد در جهان داشته باشیم و بدانیم که چرا انقدر در دنیا تضاد و جنگ و نفرت وجود دارد و دائماً هم بر طبل این نفرت‌ها کوبیده می‌شود. بعد از جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۹ سازمان ملل تشکیل شد با این هدف که بتواند به جنگ‌ها پایان دهد و دنیای تضمین شده از صلح و امنیت را برای جهانیان به وجود بیاورد. اما در سال ۱۹۵۵ جنگ ویتنام شروع شد و ۲۰ سال به طول انجامید در این ۲۰ سال سه میلیون و چهارصد هزار نفر شهروند غیرنظامی کشته شدند و نزدیک به سیصد هزار نفر فرد نظامی
کشته شدند. تقریباً از ۱۹۶۵ همین وضعیتی را که شما امروز در آمریکا نسبت به جنگ غزه می‌بینید نسبت به ویتنام به وجود آمد. فضای دانشجویی بر علیه جنگ ویتنام، تظاهرات‌های مختلف شکل داد و اساتید، مردم و اقشار مختلف، همگی از این جنگ گله‌مند بودند و شکایت داشتند اما تا ۱۰ سال پس از این اعتراضات نیز مریکایی‌ها جنگ ویتنام را ادامه دادند. شما ملاحظه کرده‌اید که در همین دو دهه اخیر، آمریکا در ۱۶ جنگ مداخله داشته. دائماً در جهان بر سلاح‌های کشتار جمعی اضافه می‌شود.
نمی‌دانم چقدر با تئوری جنگ «زمستان خاکستری» آشنا هستید. تئوری زمستان خاکستری، تئوری است که از دل محاسبات ریاضیدان‌های روسیه به وجود آمد. آنها محاسبه کردند که اگر بیش از ۱۲ هزار کلاهک هسته‌ای همزمان با هم منفجر شود، به دلیل فضایی که این انفجار ایجاد می‌کند و جلوی رسیدن نور خورشید به کره زمین را می‌گیرد دمای کره زمین به منفی ۵۰ درجه می‌رسد و همه موجودات کره زمین از بین می‌روند. بعد از محاسباتی که در روسیه صورت گرفت، ریاضیدانان آمریکایی نیز این محاسبه را تکرار کردند و آنها نیز به همین نتیجه رسیدند.
در واقع بشر دائماً در حال انجام اقداماتی است که منجر به تخریب خودش می‌شود. ظرفیت‌های تولید دشمنی و نفرت در سطح جهانی بسیار گسترده است و ما در حال زندگی بر روی زرادخانه‌های سلاح‌های کشتار جمعی هستیم.
مهمترین عامل جنگ اندیشه جاه‌طلبانه است
بنده یک روایت از حضرت امام رضا(ع) که در آستان‌شان هستیـم می‌خوانم که از دیدگاهشان فیض ببریم. عمق کلامی که بنده می‌خواهم در این جلسه مطرح کنم و در سه نامه رهبر معظم انقلاب هم هست، در این روایت وجود دارد که ریشه همه گرفتاری‌های انسان را جاه‌طلبی می‌داند. امام رضا(ع) می‌فرمایند: «اگر دو گرگ درنده به یک رمه بی‌شبان حمله کنند، خسارتی که می‌زنند کمتر است از خسارتی که جاه طلبی به دین مسلمان وارد می‌کند.»
جاه طلبی عنصری است که در آن، انحصار ذهن وجود دارد. وقتی انحصار ذهن به وجود می‌آید، نه گوش می‌شنود و نه چشم می‌بیند، بلکه آن چیزی که در ذهن هست را به صورت یک عمل انجام می‌دهد.
اما در مورد آن چهار سوالی که می‌خواهیم به آن پاسخ دهیم یکی از آنها این است که:
1. عوامل بنیادین تشدید کننده نفرت و جنگ چیست و چرا چرخش ایام مخاطرات را بیشتر می‌کند و شاهد عقلانیت صلح‌گرا نیستیم؟
در واقع سوال این است که چرا علیرغم همه این چرخش ایام که توقع می‌رود پس از آنها، عقلانیت بیشتر شود، مرتب بر نفرت فزوده می‌شود؟ ریشه این اتفاق در استثنا گرایی و جاه طلبی است. بنده در آن کتاب مفصلی که حدود ۶۰۰ صفحه است و راجع به نامه اول رهبر انقلاب به جوانان اروپا و آمریکا نوشتم، بحث استثناگرایی را در یک فصل ذکر کردم.
ریشه استثناگرایی در تفکر «اروپا مرکزی و آمریکا مرکزی» است که در واقع پیروان این تفکر، خودشان را از قواعد انسانیت و قواعد زندگی استثنا می‌کنند.
بر مبنای تئوری رئالیسم که بنیانش بر این اساس است که می‌گوید هرچه قدرت داری به همان اندازه هم حق داری و باید به جهان واقع بینانه نگاه کرد به میزانی که قدرت داری ظرفیت پیدا می‌کنی، با این نگاه، به جامعه بشری نگاه می‌کنند. نگاه استثنا گرایی بحران‌های زیادی را در سطح جهانی به وجود آورده و همچنان این مسیر در حال طی شدن است.
الف- ساختار اجتماعی نفرت
در واقـع نگـرش‌ها، محمـلی برای شکل‌گیـری الگوریتم‌های تضاد و اختلاف هستند. ما آن چیزی هستیم که فکر می‌کنیم و عمل ما ناشی از تفکرات نگرش‌هایی است که ما به جهان پیرامون خودمان داریم. بنده این موضوع را در قالب یک تئوری در حدود ۱۰ اثر انگلیسی که راجع به بحران نفرت کار کردیم بیان کردم که بنیان ساختار اجتماعی نفرت، بر ساختارهای اجتماعی است و بنیان ساختارهای اجتماعی، بر تفکراتی است که در این حوزه‌ها شکل می‌گیرد و این مسیر، چرخش نفرت را دائماً افزایش می‌دهد.
اسلام هراسی یا به تعبیری که بنیان آن بر دیگری هراسی یا زنوفوبیا قرار دارد، دائماً بر این طبل هراس از دیگری می‌کوبد و شما در طول تاریخ ملاحظه می‌کنید که همه این جنگ‌ها بر مبنای هراس از دیگری شکل گرفته است. در واقع دلیل اینکه آنها با هم می‌جنگند این است که به تعبیر آقای مرتضوی، یک روایتی است که در ذهن ساخته می‌شود که لزوماً واقعیتی در بیرون ندارد.

ب- غلبه اندیشه صهیونیزم
غلبه اندیشه صهیونیسم که بروز آن در جنایات غزه، خودش را نشان داد، یکی از ریشه‌های تولید نفرت در جهان امروز است. شما ببینید روسای جمهور آمریکا از جمله رئیس جمهور فعلی آمریکا اظهار کرد که به صهیونیسم بودنش افتخار می‌کند. حالا آثار این صهیونیسم بودن را شما در جریان بازتاب غزه در اروپا و آمریکا می‌بینید که بنده
به چند نمونه از آن اشاره می‌کنم از جمله اینکه: در آلمان، وزیر داخلی یکی از مناطقشان می‌گوید باید از این به بعد شهروندان اروپایی تضمین بدهند که با اسرائیل همراهی دارند و نسبت به فلسطینیان و اهالی غزه اظهار تنفر بکنند.
این متن صریحی است که در آنجا آمده و برای پذیرش شهروندی و دریافت سیتیزن‌شیپ لازم است و باید بگوید که «من صراحتاً مسئولیت ویژه آلمان در قبال دولت اسرائیل و حق وجود اسرائیل را به رسمیت می‌شناسم و هرگونه تلاش ضد یهودی را محکوم می‌کنم. من هیچ تلاشی که علیه حق وجود دولت اسرائیل باشد نجام نمی‌دهم و نداده‌ام.»
سوال این است که خب یک کسی می‌خواهد شهروندی در آلمان را بگیرد. این موضوع چه ربطی به چنین تعهدی در مورد اسرائیل دارد؟ همینطور داشتن پرچم فلسطین حتی برای کودک ۶ ساله جرم تلقی می‌شود و کودک ۶ ساله را به همراه پدر و مادرش دستگیر می‌کنند به جرم اینکه پرچم فلسطین را با خودش حمل می‌کند.
همچنین اخراج استاد و دانشجو به جهت حمایت از مردم فلسطین، امروزه مرتب در سطح دنیا در حال اتفاق افتادن است و اساتید مشهور جهان در حوزه علوم سیاسی و علوم اجتماعی، به کرات در مقابل طوفان این مسئله قرار می‌گیرند.
مسیر اخیر، سیاست‌های اروپایی را تند کرد. مثل مسئله آلمان که ۷۰۰ کماندو به مرکز اسلامی هامبورگ حمله بردند و آنجا را مثل یک منطقه نظامی تسخیر کردند و تمام مراکزی که به نوعی منتسب به جمهوری اسلامی بود را بستند و استنادشان هم استناد مشخصی نبود جز اینکه در اینجا کار انقلابی می‌شود و اسلام انقلابی دنبال می‌شود.

ج- فقدان عوامل بازدارنده موثر حقوقی و قانونی/ ضعیف شدن سازمان ملل متحد
نکته بعدی که باید خدمت شما عرض کنم بحث فقدان عوامل بازدارنده موثر حقوقی و قانونی است که باعث ضعیف شدن سازمان ملل متحد و شکل‌گیری عدم تعادل در سازمان ملل می‌شود. از آنجا که ساختار سازمان ملل، مبتنی بر شورای امنیت است و شورای امنیت امکان وتو کردن تصمیمات ۲۰۰ دولت عضو را دارد، عملاً این ساختار، دیگر به عنوان یک عامل بازدارنده شناخته نمی‌شود که بتواند جلوی بحران‌های جهانی را بگیرد.
در واقع علیرغم قطعنامه‌هایی که مرتباً صادر می‌کنند، جنگ غزه ادامه پیدا می‌کند، علیرغم قطعنامه‌هایی که صادر می‌شود جنگ با عراق ادامه پیدا می‌کند و بعد معلوم می‌شود که این اتفاق، یک اشتباه بوده است.

د- فقدان فرهنگ گفتگوی سازنده و ضعیف بودن تفکر انتقادی
مورد بعدی فقدان فرهنگ گفتگوی سازنده و ضعیف بودن تفکر انتقادی است. امروز بنده به صراحت باید عرض بکنم که تمام اصول دموکراسی در جریان غزه زیر پا گذاشته شد. اگر کوچکترین نقدی نسبت به اسرائیل صورت بگیرد نتایجی چون بازداشت، اخراج از تیم فوتبال، محرومیت از بازیگری و انواع و اقسام محرومیت‌ها را در پی دارد.
تفکر انتقادی تفکری است که تلاش می‌کند خلاء را ببیند و یک راهبردی را برای بهتر شدن فراهم کند، در حالی که نه اجازه دیدن خلأ‌ها داده می‌شود و نه راهبردی برای جبران‌ها فراهم می‌شود که بتواند به یک حل مسئله برسد.
شما می‌دانید که رکن اول در حل منازعه، پذیرش طرفین منازعه است. یعنی اگر پذیرش طرفین منازعه وجود نداشته باشد، عملاً امکان حل منازعه وجود ندارد. در واقع باید به هر دو طرف حق داده شود تا بتوان به حل منازعه رسید.

و- کسب و کار و تجارت جنگ و خشونت
مورد بعدی بحث کسب و کار و تجارت جنگ و خشونت است که یکی از موانع اصلی صلح در جهان است.

امروز تجارت جنگ 5/11 درصد از کل تولید ناخالص ملی جهان را به خودش اختصاص داده. هزینه‌هایی که آمریکا در جنگ‌های خودش می‌کند به 2/1 تریلیون دلار شده است. بودجه آمریکا در سال ۲۰۲۴، ۲۹ تریلیون دلار است و ۱.۲ تریلیون دلار بودجه نظامی آمریکا در این سال است. در واقع تجارت و کسب و کاری در حال انجام است که این کسب و کار، اجازه حل مسئله را فراهم نمی‌کند.
هـ – کسب و کار و تجارت جنگ و خشونت
و مورد آخر از عوامل عوامل بنیادین تشدید کننده نفرت و جنگ، بحث بستر آلوده ابزار جنگ و سلاح‌های هسته‌ای است که یک رقابتی را به وجود آورده که این رقابت بر افزایش اعضای باشگاه سلاح‌های هسته‌ای منجر می‌شود. ایالات متحده آمریکا، روسیه، بریتانیا، فرانسه، چین، هند، پاکستان اسرائیل و کره شمالی، همگی دارای بمب هسته‌ای هستند و باشگاه هسته‌ای جهان روز به روز در حال قدرتمندتر شدن است برای تخریب و برای خلق زمستان خاکستری، که اگر این اتفاق بیفتد و یک دیوانه‌ای در این دنیا، سلاح‌های هسته‌ای را منفجر کند، همه موجودات در آن زمستان خاکستری از بین خواهند رفت.

سوال دومی که به صورت فشرده می‌خواهم به آن بپردازم این است که:
2. نگاه غرب به اسلام و واکنش‌های مسلمانان چگونه است؟
رهبر معظم انقلاب دقیقاً از همین منظر ورود پیدا کرده‌اند، زیرا حقیقت اسلام ناشناخته است. لذا از جوانان آمریکایی درخواست می‌کنند که مستقیماً سـراغ اسـلام برویـد، مستقیم سـراغ متـن کتاب خـدا بروید، اسلام را با بازنمایی‌ها دریافت نکنید زیرا در این بازنمایی‌ها اختلال وجود دارد. این اختلال اجازه نمی‌دهد که شما حقیقت اسلام را ببینید.

استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران در ادامه به بررسی مواجهه اروپا با مسلمانان پرداخت و افزود:

بنده یک گونه شناسی از نوع مواجهه‌ای که با مسلمانان صورت می‌گیرد انجام دادم که شایـد بتـوان به وسیـله آن تصویری را که از نگاه به اسلام در نظام سلطه غربی وجود دارد را دریافت کنیم:
الف- اسلام هراسی و اسلام رومی (اسلام مدرن) اولین مورد، اسلام هراسـی و اسلام رومی است. بنده یک کتاب چهار جلدی دارم که در واقع یک کتابنامه گفتمانی از تولیدات دنیای غرب راجـع به اسلام و مسلمانان است. رساله‌های دکتری که راجع به اسلام و مسلمانان نوشته شده، مقالات علمی که راجع به اسلام و مسلمانان نوشته شده از ۱۹۴۹ تا ۲۰۰۹ یعنی یک دوره ۶۰ ساله را بررسی کردیم. در این دوره ۶۰ ساله، دو گفتمان خیلی پررنگ است:
یکی گفتمان اسلام رومی است که اسمش را بنده انتخاب کردم. «رومیا» اسم یک زن است و آن تفکر فمنیستی و رومیایی در آن غالب است. اسمش را مرحومِ امام خمینی (ره) اسلام آمریکایی گذاشتند، بعضی‌ها به آن اسلام مدرن گفتند، بعضی‌ها اسلام اروپایی گفتند و اسامی مختلف گذاشتند ولی مهم این است که در تعامل بین اسلام هراسی و اسلام رومی، یک فشار و یک کشش صورت می‌گیرد و این فشار و کشش، تغییر ایجاد می‌کنند. اگر من با اسلام هراسی در یک جا خودم را ببازم و اعتماد به نفسم را از دست بدهم و بگویم راست می‌گویند دیگر!
ما مسلمان‌ها مشکل داریم، از سوی دیگر هم یک جاذبه‌ای به نام اسلام مـدرن برای من درست شود، طبیعتاً تغییر اجتماعی صورت می‌گیرد. یعنی این فشار و کشش عامل تغییـر می‌شود. اروپایی‌ها، به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دنبال اسلام هراسی بودند. این جریان اسلام هراسی شروع شد و بعد از ۱۱ سپتامبر، شدت پیدا کرد و حالا در زمان جنگ غزه تبدیل به یک وجوه جدیدی شده و اسلام رومی را در سیاست‌های عملی‌شان دنبال می‌کنند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

ب- اسلام غیرسیاسی
مورد بعدی اسلام غیرسیاسی است. اسلام غیر سیاسی اسلام مطلوب اتحادیه اروپا است،اسلام مطلوب تفکر آمریکایی است. اسلامـی کـه کـاری به سیاسـت نداشته باشـد، اسلام مراسم و آیین‌ها باشد. آنها هیچ کاری با ایـن اسلام ندارند و اتفاقا می‌گویند مرتب مراسم بگیرید، مرتب عزاداری بگیرید، مرتب جشن و سرور داشته باشید. اصلاً کاری با این اسلام ندارند ولی به مجرد اینکه اسلام سیاسی وارد میدان شود، نوع برخورد آنها نیز فرق می‌کند. رهبر حکیم انقلاب در کتاب انسان ۲۵۰ ساله می‌گویند اهل بیت همه‌شان یک نور واحد هستند و شرایط و اقتضائاتشان برای بروز تفاوت داشته است. و اهل بیت از آغاز تا غیبت صغری به دنبال اسلام سیاسی بودند، دنبال حکومت و حکمرانی بودند چون منهای حکمرانی نمی‌شود به پیاده سازی اسلام امیدی داشت. اسلام در پستوی مساجد و مراکز دینی محصور می‌شود و نمی‌تواند خودش را بیان کند. لذا اسلام غیر سیاسی برای اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها اسلام مطلوبی است. متاسفانه باید عرض کنم که امروزه دولت‌های اسلامی هم به دنبال اسلام غیر سیاسی هستند و به هیچ وجه اجازه ورود به اسلام سیاسی را به مردم‌شان نمی‌دهند. مساجد آنها محدودیت‌های زیادی برای ورود به این عرصه دارند.

ج- اسلام اقتضایی با شخصیت نامعین
مورد سوم، اسلام اقتضایی با شخصیت نامعین است. اسلام اقتضایی یعنی ببینید که جامعه به چه سمتی می‌رود، شما هم به همان سمت بروید. مانوئل کستلز اسم این مورد را هویت‌های مشروعیت یافته گذاشته.
یعنی از مشروعیت اجتماعی، مشروعیت پیدا می‌کنند و کاری ندارند که حقیقت چیست و در واقع، دین را به اقتضای زمانه بیان می‌کنند. خیلی‌ها هستند که الان می‌گویند ببینید زمانه چه می‌گوید و طبق زمانه عمل کنید. در حالی که باید به این امر توجه داشت که زمانه چه چیزی است و حقیقت چه چیزی است. اینها دو امری هستند که باید به صورت همزمان به آنها توجه کرد.
به زمان حتماً باید توجه کرد و به زبان قابل فهم زمان باید صحبت کرد اما این معنایش این نیست که همه حقیقت را قربانی زمانه کنیم حقیقت زبان بُرّایی دارد.
د- اسلام خنثی یا اسلام آیینی و عرفی
مورد بعدی اسلام خنثی یا اسلام آیینی و عرفی است که این مورد نیز مورد تشویق اروپایی‌ها قرار گرفته و مشکلی با آن ندارند. اسلامی که بو و رنگی ندارد. اسلامی که عطر و بویی از آن بلند نمی‌شود. اسلامی که هویتی ایجاد نمی‌کند. اسلامی که با همه هست و با هیچکس هیچ مشکلی ندارد.
این اسلام هم اسلامی است که باز مورد تشویق دولت‌های اروپایی‌ها هست.
و- تمایل به هیچ دین و گسترش الحاد
یک اتفاقی که امروز در سطح جهان در حال رقم خوردن است تمایل به هیچ دین است که یکی از دلایل آن، ضعیف شدن نهادهای دینی مثل کلیسا و مسجد است و به یک معنایی ضعیف کردن روحانیت دینی در اسلام است. در آمریکای ۱۹۸۰ وقتی که از مردم سوال می‌شد که دین شما چیست، تنها ۵ درصد، گزاره هیچ دین را انتخاب می‌کردند. ولی وقتی در آمریکای امروز این سوال مطرح می‌شود، ۳۵ درصد گزاره هیچ دین را انتخاب می‌کنند که این خیلی نگرانی بزرگی است.
یعنی این‌هایی که هیچ دین را انتخاب می‌کنند لزوماً لائیک و منکر وجود خدا نیستند، بخشی از آنها لائیک هستند اما بخشی از آنها بی‌اعتماد به نهاد دین هستند و از نهاد دین جدا شده‌اند. و این جدا شدن از نهادهای دینی یک فضای پست مدرنی را به وجود می‌آورد که در آن، آشفتگی به وجود می‌آید. آشفتگی که نمی‌داند چه کاری می‌خواهد انجام دهد دائماً با این فضای آشفتگی حرکت می‌کند.
اما ادعا و اسلامی که در تفکر رهبر حکیم انقلاب است چیست؟ اسلام جامع نگر، اسلام انقلابی، اسلام سیاسی و مبرا از افراطی‌گری‌های ناعادلانه. رهبر معظم انقلاب، چهار سال قبل، در سالگرد رحلت حضرت امام (ره) فرمودند: «مکتب امام خمینی، مکتب عقلانیت گرایی و معنویت گرایی توامان با تکیه بر عدالت است.» بر روی عدالت تاکید کرده‌اند.
معنویت گرایی و عقلانیت گرایی توامان یعنی چه؟ ببینید اگر ما انقدر معنویت گرا شویم که عقلمان تعطیل شود موفق نبوده‌ایم یا اگر آنقدر عقلانی شویم که معنویت در وجودمان از بین برود روحی برای عقلانیت به وجود نمی‌آید و عقلانیت تبدیل به یک ابزار می‌شود که از آن رئالیسم بیرون می‌آید.
جوامع غربی دنبال اسلام رومی، اسلام غیر سیاسی، اسلام خنثی یا آیینی اسلام متمایل به هیچ دین و گسترش الحاد و اسلام اقتضایی هستند. مسیرهایی هم که طی می‌کنند شامل اسلام هراسی، به سکوت کشاندن و هزینه‌سازی برای مسلمانان است. آنها همچنین به دنبال تحمیل طبقه بندی‌های غربی بر اساس اسلام به روایت مستشرقین هستند که این روایت نباید بر روایتی که ما از اسلام داریم غلبه بکند که متاسفانه در خیلی از موارد، روایت مستشرقین بر روایتی است که ما به عنوان کسی که در درون دین است عرضه می‌کنیم، در حال غلبه است.
مورد بعدی این مسیر تحمیل هویت عذرخواهانه به مسلمانان است. تحمیل هویت عذرخواهانه به مسلمانان، همان روحیات اپولوجوتیک است. روحیه اپولوجوتیک روحیه‌ای است که انسان از اینکه بگوید «من مسلمان انقلابی مخالف نظام سلطه هستم» بترسد. اسلامی است که از بیان حقیقت شرمنده باشد.
استیفن کارتر در کتاب فرهنگ بی‌ایمانی‌اش که پرفروش‌ترین کتاب آمریکا شد می‌گوید: بلایی در غرب و در آمریکا بر سر دین آمده که هیچکس جرات اظهار دینی در محیط دانشگاهی ندارد.» از اینکه از دین صحبت کند خجالت می‌کشد ریا مورد تمسخر دیگران قرار می‌گیرد و می‌گویند دانشگاه که جای دین نیست، دانشگاه جای علم است.
یعنی علم را در تعارض با دین می‌گیرند. ولی همین کتاب را که در واقع نقد سکولاریسم است، کلینتون در دوره دوم ریاست جمهوریش در دست گرفت و خطاب به مردم آمریکا گفت که جامعه ما بیش از حد سکولار شده است و ما امروز نیازمند «دی سکولاریزیشن پالیسی» هستیم. نیازمند سیاست‌های غیر سکولار کردن جامعه هستیم.
برای اینکه می‌بینند امروز فساد، خشونت، همجنس بازی، طلاق و هزار و یک آسیب اجتماعی در دنیای غرب در حال افزایش است و برای کنترل این فضا نیاز به دین دارند.
آیینی کردن و عرفی کردن و عوامانه کردن دین مسیری است که توسط آنها دنبال می‌شود.
سوال سوم که می‌خواهیم به آن بپردازیم این است که:
3. آیا سخن حکیمانه رهبر معظم انقلاب با جوانان اروپا و آمریکا راه حلی برای رفع سلطه از جهان است؟
وقتی که شما هیچ راه دیگری ندارید، مجبور هستید که با نسل جوان صحبت کنید. زیرا در نسل جوان، آن رهیده شدن از سلطه انحصار طلبی وجود دارد و یک آزادگی در آنها وجود دارد که حقیقت را راحت‌تر می‌پذیرند و همچنین آن شور انقلابی در شخصیتشان وجود دارد که بتوانند بر علیه نظام سلطه قیام کنند. تغییر دادن مسیر خیلی سخت است.
بعضی‌ها امروز از ما خرده می‌گیرند که انقلاب اسلامی تا کی می‌خواهد انقدر خودش را منزوی کند؟ ما با انقلاب اسلامی، مسیر معکوس جهانی شدن آمریکا را طی کردیم. بنده از این حرکت تعبیر ریورس گلوبالیزیشن می‌کنم. این حرکت یک جهانی شدن معکوس است.
جهانی شدن غالب، آمریکایی کردن جهان بود، با آن هیمنه‌ای که آمریکا برای خودش درسـت کـرده بـود. کـل GDP جهـان، حـدود
۱۱۰ تریلیون دلار است که ۲۹ تریلیون دلار آن برای آمریکایی‌ها است. ۱۹ تریلیون دلار آن برای چینی‌ها است که پیش‌بینی می‌شود چین از آمریکا جلو بزند. دیگر چیزی برای سایر نقاط جهان نمی‌ماند.
پول، کسب و کار و قدرت دست آمریکایی‌هاست و دست قدرت‌های بزرگ جهانی است. حرکت کردن در مسیر معکوس کار سختی است.
جایی که قدرت در دست آنهاست، سینما در دست آنهاست، فضای مجازی در دست آنهاست، تمام عرصه‌هایی که منابع اصلی فرهنگی شدن جامعه است در دست آنهاست، تغییر این مسیر کار آسانی نیست. ولی انقلاب اسلامی به لطف خداوند متعال، امروز توانسته است یک جریان قدرتمند انقلابی در سطح جهانی به وجود بیاورد و یک بنیان‌های خطرزایی در دنیا به وجود آورده است. یک بنیان‌های بازدارندگی برای جهان به وجود آورده.
جمهوری اسلامی، امروز در بعضی از سلاح‌های نظامی، قدرت دوم و سوم جهان است. وقتی قدرت بازدارندگی ایجاد کرده یعنی می‌تواند این مسیر را اصلاح کند که در ادامه بنده به قدرت بازدارندگی فرهنگی – اجتماعی اشاره خواهم کرد.

عضو شورای عالی فضای مجازی و شورای عالی انقلاب فرهنگی، بخش پایانی صحبت های خود را به بررسی تاریخی نامه های رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی و اروپایی اختصاص داد و گفت:

نامه اول آقا در بهمن ۱۳۹۳ صادر شد که در این نامه، ایشان بر مظلومیت اسلام تاکید کرد و به خطرات اسلام هراسی و دیگری هراسی‌هایی که منجر به جدا کردن جوامع مسلمانان می‌شود، اشاره کردند.
شما می‌دانید که بنیان دیگری‌سازی، جداسازی است. دیگری سازی اصلاً برای جداسازی است و این موضوع همیشه در تاریخ اتفاق افتاده است. به خصوص در این ۲۰۰ سال اخیر، به مراتب شاهد این دیگری سازی‌ها بوده‌ایم. آمریکایی‌ها در یک مرحله‌ای، ژاپن هراسی کردند و پشت سر آن، هیروشیما و ناکازاکی را به وجود آوردند. بعد به سراغ روس‌ها رفتند و روس هراسی کردند. تقریباً می‌شود گفت با پیروزی انقلاب اسلامی در دوره جدید، اسلام هراسی به عنوان ساختن یک دیگری جدید، به نام مسلمان‌ها شروع شد.
رهبر حکیم انقلاب در این نامه، خطر دیگری هراسی را گوشزد می‌کنند و در ذیل آن، به اسلام هراسی توجه می‌کنند. این نامه پیامی بود به عنوان یک اندیشه پویا، ظلم ستیز، همچنین اندیشه‌ای که در زمان خودش زندگی می‌کند و در نقطه مقابل نظام سلطه است.
نامه دوم در سال ۱۳۹۴ صادر شد یعنی با یک سال فاصله نسبت به نامه اول. این نامه بر این نکته متمرکز بود که نسل جوان آمریکا و اروپا نسبت به ظلمی که بر مردم فلسطین می‌شود آگاه باشند.
ایشان در سال ۹۴ این گوشزد را کردند که متوجه باشید که امروز یک کشتار جمعی در فلسطین در حال وقوع است. فلسطینی که یک زمانی شما در تلویزیون می‌دیدید که با سنگ در مقابل اسرائیل می‌ایستاد، امروز قدرت پیدا کرده، امروز عقل نظامی پیدا کرده، راهبرد نظامی پیدا کرده، سلاح نظامی هم پیدا کرده.
فقط بحث سلاح نیست. بالاخره ایستادن در مقابل یک کشوری که ادعای گنبد آهنین دارد می‌گوید کسی نمی‌تواند وارد آسمان اسرائیل بشود، برایش خطر ایجاد کرده و توانسته شرایطی را به وجود بیاورد که آنها را به زحمت بیندازد.
ایشان در ادامه فرمودند: نسبت به ظلمی که بر مردم فلسطین آگاه باشید. همچنین رهبری در این نامه، یادآور شدند که دولت‌های آمریکا و اروپا به عنوان محور اصلی پرورش ظلم به مردم فلسطین و جهان هستند.
بنابراین هوشیاری نسبت به رفتار نظام سلطه از سوی مقام معظم رهبری، در این نامه، مبنا بوده است.

عرفا می‌گویند که بیدار شدن، آغاز معرفت است. غرض این نامه، بیداری و بیدار شدن جامعه است. شاید حالا اغراق‌هایی در این سو و آن سو باشد و بعضی‌ها بگویند نامه اصلاً هیچ اثری نداشته و بعضی‌ها بگویند اتفاقاً همه این جریان بیداری نسل جوان، مربوط به نامه است. ولی واقعیت این است که نامه خوانده شده و بازخورد داشته است.
به خصوص در مورد نامه سوم که فاکس نیوز و رسانه‌های خبری آمریکا را به تلاطم انداخت و مجبور شدند با آن برخورد داشته باشند و پاسخ دهند و حتی سی‌ان‌ان برای نامه سوم، میزگرد تشکیل داد.
نامه سوم ناظر بر امتداد یافتن مقاومت از شرق به غرب و تاکید بر ورق خوردن تاریخ است.جریان مقاومت وقتی تبدیل به یک مطالبه اجتماعی در میان نسل جوان اروپا و آمریکا شد، نامه حضرت آقا صادر شد.
وجوه مشترک سه نامه رهبر حکیم انقلاب به جوانان غربی
در این سه نامه یک سری وجوه مشترکی وجود دارد:
الف. سخن گفتن با نسل جوان
یکی از آن وجوه این است که در هر سه نامه، نسل جوان مورد خطاب قرار گرفت. از این سو یک اعتراض‌هایی بود که چرا رهبر حکیم انقلاب با نسل جوان آسیا صحبت نکردند یا چرا با نسل جوان جهان عرب صحبت نکردند و چرا فقط با نسل جوان اروپا و آمریکا صحبت کردند؟ دلیلش این است که امروز مرکز فساد و مرکز سلطه و مرکز فتنه‌های جهانی اروپا و آمریکا است. تفکر اروپا مرکزی است، تفکر آمریکا مرکزی است. آنها خودشان را پایه گذار همه تمدن جدید می‌دانند و دیگر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها را به حساب نمی‌آورند.
بنده در یکی از نشست‌های IGF شرکت کردم که در واقع یک فروم بود در مورد حکمرانی اینترنت. آمریکایی‌ها اساساً اجازه نمی‌دهند که کسی در مالکیت اینترنت مشارکتی داشته باشد. تا حالا شنیده‌اید که یک کنسرسیوم برای حکمرانی اینترنت تشکیل شود؟ خیر، چون آنها اجازه نمی‌دهند. می‌گویند اینترنت را ما به وجود آورده‌ایم، مالکش ماییم و مدیریتش هم با ما است. حالا فضای دوم آمده و برای دولت‌ها و دولت ملت‌ها بستر را باز کرده. یک زمانی ۷۵ درصد میزبانی اطلاعات در اختیار آمریکایی‌ها بود اما امروز دولت‌ها هوشیار شده‌اند که داده (دیتا) سرمایه ملی است که اهمیتش از جغرافیا بیشتر شده. حالا سهم آمریکایی‌ها دارد به ۴۰ درصد می‌رسد برای اینکه دیگر کشورها تصمیم گرفتند که خودشان میزبان داده‌هایشان باشند. دولت‌های اروپایی میزبان داده‌های خودشان هستند و ما هم خودمان باید داده‌هایمان را میزبانی کنیم. بنابراین به همین دلایل، رهبر معظم انقلاب با نسل جوان اروپا و آمریکا صحبت کردند.

ب. بر ملا سازی نظام سلطه و انذار نسبت به خطرات نظام سلطه
دومین مورد از وجوه مشترک سه نامه، موضوع برملاسازی نظام سلطه و انذار نسبت به خطرات نظام سلطه است که واقعاً بسیاری از این کشورها اصلاً احساس سلطه‌گری ندارند و احساس می‌کنند که چون زندگی‌شان دارد خوب طی می‌شود پس این خوب طی شدن برای همه مردم جهان وجود دارد! آمارهای سازمان ملل در زمینه غذا، در زمینه درمان، در زمینه سلامت و در زمینه سرانه ملی کشورها را ببینید. جهان وضعیت خوبی ندارد بنده نمی‌خواهم وارد این بحث شوم زیرا دامنه بسیار گسترده‌ای دارد.

ج. ابهام زدایی نسبت به اسلام و قرآن و خطرات اسلام هراسی و دیگری هراسی فراگیر و توجه دادن به شناخت حقیقت اسلام
مورد سوم وجوه مشترک سه نامه، موضوع ابهام زدایی نسبت به اسلام و قرآن و خطرات اسلام هراسی و دیگری هراسی فراگیر و توجه دادن به شناخت حقیقت اسلام است. آخرین فراز نامه سوم رهبر حکیم انقلاب این است که به قرآن مراجعه بکنید، به کتاب خدا مراجعه بکنید. قبل از اینکه نامه صادر بشود، پیشنهاد بعضی از دوستان این بود که حضرت آقا چند آیه در این نامه ذکر بکنند ولی ایشان معنای ابهام را در استعاره خوب می‌دانند. معنای ابهام در استعاره یعنی جامعیت دادن به معنا. ایشان با یک ابهامی گفتند به قرآن مراجعه بکنید و تحمیل هم نکردند که فلان آیه را بخوانید یا فلان روایت را بخوانید بلکه گفتند به قرآن مراجعه بکنید. و پس از این نکته، خیلی‌ها در سطح جهان توجه به قرآن پیدا کردند خیلی‌ها از طریق توجه به قرآن مسلمان شدند.

د. توجه دادن به قدرت تحریف ایجاد نفرت و تخریب اسلام و مسلمانان
چهارمین مورد از وجوه مشترک سه نامه، موضوع توجه دادن به قدرت تحریف ایجاد نفرت و تخریب اسلام و مسلمانان است.

و. توجه دادن به شرمندگی‌های غرب
مورد پنجم، توجه دادن به شرمندگی‌های غرب است. ایشان خیلی واضح در نامه سوم بیان می‌کنند که «تاریخ اروپا و آمریکا از برده‌داری شرمسار است از دوره استعمار سرافکنده است.» همین اروپایی‌ها صد میلیون آفریقایی را از کشتی‌های سنگین شده به آب ریختند برای اینکه کشتی‌شان سبک شود و بتواند حرکت کند. جنایت کردند. واقعا اروپا باید شرمسار باشد. روا نیست که امروز اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها به عنوان سمبل تمدن مطرح شوند و بقیه دنیا به عنوان بربر و عقب افتاده معرفی شوند.
رهبر انقلاب در ادامه نامه فرمودند:
«تاریخ اروپا و امریکا از دوره استعمار سرافکنده است. از ستم بر رنگین پوستان و غیر مسیحیان خجل است. محققین و مورخین شما از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیت و قومیت در جنگ‌های اول و دوم جهان صورت گرفته عمیقاً ابراز سرافکنندگی می‌کنند. چرا بازنگری در وجدان جمعی اید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز. چرا در موضوع مهمی همچون شیوه برخورد با فرهنگ و اندیشه اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری می‌شود؟»

هـ . تمرکز بر مسئله فلسطین به عنوان نماد ظلم و ستم در ابعاد مختلف است
وجه مشترک دیگر این سه نامه، تمرکز بر مسئله فلسطین به عنوان نماد ظلم و ستم در ابعاد مختلف است. فلسطین به عنوان بیرون کردن صاحبخانه و ادعای صاحب خانگی کشتار ظالمانه صاحبان خانه و کشتار جمعی بی‌رحمانه است.
ما خیلی راجع به اسرائیل صحبت می‌کنیم که اسرائیل رفته خانه صاحبخانه را گرفته و بعد هم مدعی شده. ولی زودتر از اسرائیل، این آمریکا بود که این کار را در منطقه کرد. اروپایی‌ها رفتند منطقه‌ای که متعلق به بومیان آمریکا بود را تصاحب کردند و در آنجا نسل کشی کردند.
آنقدر در فیلم‌های سرخ پوستی، به سرخ پوستان آمریکا وجود حیوانی دادند که این‌ها را از انسانیت خارج کنند و نتیجه‌اش این شد که امروز هیچ نسلی از سرخ پوستان آمریکایی باقی نمانده است. یک تتمه‌ای از آنها در کانادا است و دیگر تمام نسل بومیان آمریکا از بین رفتند.
گرفتن زورمندانه خانه مردم از آمریکا شروع شد و امروز در فلسطین توسط اسرائیل ادامه پیدا کرده است.

خشونت خاموش – سلطه فرهنگی
این اصطلاح خشونت خاموش، متعلق به رهبر انقلاب است که به نظرم خیلی اصطلاح مهمی است. و یا اصطلاح دستکش زیبا کردن در دست‌های چدنی و آهنی. بِردی یک تعبیری دارد به معنای خشونت نمادین. این عبارت خشونت نمادین مربوط به زمانی است که انسان، زیبایی مصرف می‌کند و خشونت تحویل می‌دهد. چرا؟
برای اینکه در درون این زیبایی، ذهن منحصر شده شکل می‌گیرد. ما در ارتباطات بین فرهنگی می‌گوییم وقتی فرد به انحصار ذهنی می‌رسد نه گوشش می‌شنود و نه چشمش می‌بیند بلکه فقط زبانش کار می‌کند یعنی در مقام انکار است.
در مقام دینایل است. در مقام انکار، اصلاً فکر تعطیل است و می‌گویند در این مقام، تفکر به حداقل می‌رسد. خشونت خاموش، حکایت از این انکار مطلق دارد.

درس‌های قرآنی در نامه رهبر حکیم انقلاب
ایشان در پایان نامه سوم، دو درس مهم قرآنی دادند که این موضوع پایان‌بخش صحبت‌های بنده خواهد بود.
درس اول قرآنی کـه رهبـر حکیـم انقـلاب در نامه‌شان ذکر می‌کنند نگارش آیه شریفه فَاستَقِم کَما اُمِرت است که در واقع می‌خواهند به این نکته اشاره کنند که امروز به مقاومت نیاز داریم. بدون مقاومت نمی‌شود جهان را از سلطه خالی کرد. امروز در جهان، فرهنگ مقاومت باید توسعه پیدا کند. من این نوید را می‌دهم که امروز در آمریکا و اروپا که قلب ماجرای سلطه است، فرهنگ مقاومت به وجود آمده که از آن تعبیر به دی سی دم کالچر می‌کنند یعنی فرهنگ مخالفت. نشانه‌اش چیست؟ نشانه‌اش پویش‌های اجتماعی است. تقریباً می‌شود گفت که بیش از ۴۰ درصد جامعه آمریکا و اروپا در پویش‌های فعال اجتماعی عضویت دارند و بزرگترین این پویش‌های اجتماعی پویش‌های ضد جنگ است. پویش‌های طرفدار صلح است، پویش‌های مخالفت با تخریب محیط زیست است، امروز در غرب، پویش‌های بزرگ مقابله با ربا داریم پویش‌های مقابله با الکل داریم. پویش‌های اجتماعی، امروز در غرب گسترش پیدا کرده است ولی وا اسفا که امروز در دنیای اسلام، پویش‌ها ضعیف شده‌اند وا اسفا که ما امروز شاهد پویش‌های قوی اجتماعی در جهان اسلام نیستیم. دلیلش هم این است که اسلام غیر سیاسی در حال پررنگ شدن است.
درس دوم قرآنی که رهبر انقلاب از تعالیم قرآنی در نامه استفاده کرده‌اند پرهیز از ظلم و ستم پذیری است. می‌فرمایند که « لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون – نه ظلم کنید و نه ستم را بپذیرید» ستم پذیری خودش یک نوع ظلم است. اینکه ما ببینیم و شاهد باشیم که امروز در دنیا چه ظلمی به مردم غزه می‌شود که تعداد کشتگان غزه از ۴۰ هزار نفر تجاوز کرده، تعداد کشتگان کودکان قنداقه‌ای و خردسال از مرز ۲۰ هزار نفر تجاوز کرده و نزدیک به ۲ میلیون نفر از مردم غزه، بی‌خانمان و آواره شدند و وقتی حدود ۵۰۰ هزار نفر از آنها به حیفا پناه بردند در آنجا یک زندگی موقت داشته باشند بر سر آنها هم بمب ریختند. آخر ظلم هم یک حد و حدودی دارد دیگر! یک جایی باید نفرت انسان از ظلم بروز پیدا کند و بیرون بریزد. رهبر انقلاب در این بخش از نامه توصیه می‌کنند که نه ظلم کنید نه ظلم‌پذیر باشید.
راه حل رهبر حکیم انقلاب برای رهیدن از ذهن انگاره‌های و انحصاری به ذهنیت باز برای درک حقیقت. راه حلی را که رهبر حکیم انقلاب برای رهیدن از ذهن انگاره‌ای و انحصاری به ذهنیت باز برای درک حقیقت می‌دانند، این است که می‌فرمایند خود را از این ذهنیت انگاره‌ای رها کنید. معادل انگلیسی ذهنیت انگاره‌ای، اسکیما است. اسکیماها و انگاره‌ها بسته‌های قطعی هستند فلذا می‌گویند کسی که ذهنیت انگاره‌ای دارد فکر کردن در او به حداقل ممکن می‌رسد.
تلاش رهبر حکیم انقلاب در این سه نامه این بود که ذهنیت انگاره‌ای را تبدیل به ذهنیت باز کند. تبدیل به یک انسان متفکر کند. تبدیل به یک انسان آزاده‌ای کند که وضعیت فعلی جهان را ببیند، زندگی مردم جهان را ببیند. اینکه امروز کمتر از ۱۳ درصد منابع مالی جهان را دارند را ببیند. جامعه‌ی یک درصدی را ببیند که در کنارش در آمریکا و در اروپا کارتن خواب‌ها قرار دارند. کسانی که به خصوص بعد از کرونا به کلیساها می‌روند تا غذا دریافت کنند به این دلیل که تمکن مالی برای تامین غذای روزانه را ندارند. رهبر فرزانه انقلاب در بخش‌های پایانی نامه اشاره می‌کنند که اگرچه که هیچکس نمی‌تواند به صورت فردی، شکاف‌های ایجاد شده را پر بکند اما هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد.

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا