دختر مکه – قسمت دوم – زن در گذر تاریخ
جایگاه زن در جوامع بشری همواره با فراز و فرود همراه بوده، گاه بعضی از آنها به موقعیتهای مناسبی دست یافته و نقش موثری در تعیین خط مشی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور خویش ایفا کردهاند ولی بیشتر این زنان، وابسته به قدرت های سیاسی و اجتماعی به شمار میرفتهاند. در صورتی که عموم زنها در اغلب زمانها و منطقهها، در پستترین موقعیتهای اجتماعی به سر میبردهاند و هر گاه موقعیتهایی نصیب آنها گردیده اندک و ناچیز بوده و همین موقعیتها نیز از طریق فعالیتهای آزادانه اجتماعی به دست آنها نرسیده بلکه با تصمیمهای مصلحت اندیشانه مردها به وقوع پیوسته است مانند:
حاکمیت زنان در آفریقای جنوبی، یا موکول بودن فعالیت رئیس قبیله به اجازه شورای زنان در جزایر «پِلِو» (pelew)[1]، یا برابری زن و مرد در حق رای در میان قبایل «ایروکوئوی»[2]، و همینطور غلبه مادرشاهی بر پدرشاهی در مصر در شرایطی ویژه، و مورد تجلیل قرار گرفتن مادر و همسر بر اثر توصیه های حکیمانه بعضی بزرگان مصر[3].
این دست از اتفاقات، «قاعده» نبوده، بلکه از «استثنائات تاریخی» به شمار میرود، چرا که تعاملات با زنان در طول تاریخ، روند دیگری داشته است.
طبق گزارش «ویل دورانت»؛ روابط اولیه زن و مرد، صرفا حیوانی بوده و در بیشتر قبایل اولیه، وضع زنان، چندان فاصلهای با بردگی نداشته است. چنانچه، ناتوانیهای ناشی از عادتهای ماهانه، بارداری، زایمان، شیر دادن و پرورش کودک، باعث میشد زن توان مقابله با مرد را از دست بدهد و او را ناچار کند در اجتماعات به جایگاه پستی سقوط کند! ویل دورانت در ادامه مینویسد: زن در دوره شکارگری، جز تعقیب شکار، تقریباً تمام کارهای خانواده را بر دوش میگرفت. مرد به بهانه خستگی بر اثر تعقیب شکار، بخش اعظم سال را با خیال آسوده به آسایش و تن پروری میگذراند، اما زن، باید بچههای زیادی میآورد و آنها را بزرگ میکرد. خانه را مرتب نگه میداشت، از جنگل و مراتع خوراکی تهیه میکرد. پختن، شستن، دوختن، همه و همه بر عهده زن بود. [4]
هنگام نقل و انتقال، مردان به بهانه مقابله با حملات احتمالی، تنها به حمل سلاح بسنده میکردند، اما باقی ساز و کار خانواده، به زنان تحمیل میشد. قبیلههای نسبتاً ثروتمند، زنان قبیلههای تهی دست را برای حمل بار استخدام میکردند، تا بار ببرد و هرگاه خستگی او را فرا میگرفت و معلوم میشد نمیتواند به کار خودش ادامه دهد، وسط راه، او را رها میکردند.
رئیس یکی از قبیلههای سرخ پوستان میگوید: زن برای کار آفریده شده و میتواند به اندازه دو مرد بار بکشد. این زن است که برای ما خیمه میزند ،لباس میدوزد و ما را شب هنگام، گرم میکند.
زن در بعضی مناطق و قبایل در راه حفظ فرزندان و خطراتی که متوجه قبایل میشد، تا حد مرگ میجنگید. در اجتماعات اولیه، اقتصاد و زندگی در دست زنان قرار داشته. آنها با هنرهای خود پایهگذار صنایع مهمی شدند. مانند: رشتن پنبه، دوخت و دوز، نساجی، کوزهگری، سبد بافی، نجاری، خانهسازی، تجارت و امثال آن.
اما پس از توسعه کشاورزی و صنعت، مردها با تکیه بر نیروی جسمی خود، همه چیز را از دست زنان خارج و تصاحب کردند و زنان، فقط به نیروی کار تبدیل شدند و به استخدام مردان درآمدند.
با شکلگیری پدر شاهی، شدیدترین ضربه بر زنان وارد شد و ماجرای خرید و فروش زن و کنیزی، به یک امر عادی بدل گردید. [5]
خرید و فروش زن در تمام آفریقا رایج است .این مسئله در چین و ژاپن هنوز امری عادی است. در آمریکای مرکزی قبل از کریستوف کلمب، در میان یهودیان، یک جریان معمولی تلقی میشد. در «هندوستان» قدیم و در «پرو» نیز شایع بود. امروز نمونههای آن در «اروپا» هم به چشم میخورد.[6]
روابط جنسی با «زن» در بیشتر جوامع، متاثر از رابطه اجتماعی بوده. این مردها بودند که تصمیم میگرفتند زنان به لحاظ پوشش، عفت، بکارت و امثال آن، چگونه باید زیست کنند
مردم برخی قبایل مانند «لوبو» و «بُرنئو» بدون اینکه متوجه اتصال و ازدواج باشند، زندگی جنسی خود را با هرج و مرج، سپری میکنند. معروف است که جدایی دو همسر سادهتر از جدایی جفتهای پرنده است. در میان ملتهای قدیم روس، هرج و مرج جنسی، امری عادی محسوب میشد. کوتولههای آفریقا «پیگمهها» در آمیزش جنسی به هیچ قاعده و سازمانی پایبند نیستند. قبایل و مناطق زیادی بودند که در مورد مسائل جنسی به هیچ نوع قید و بندی مقید نبودند و نوعی هرج و مرج جنسی بر آنان حاکم بوده و نوعاً این زن بوده که همواره در موضع ضعف قرار داشته و مجبور بوده تحقیرهای بسیاری را تحمل کند.[7]
ویل دورانت مینویسد: گاهی عریان بودن و گاهی نبودن، گاهی بکارت و عدم بکارت، گاهی عفت و بیعفتی، ارزش به شمار میرفته است.[8]
برخی از قبیلههای مشهور سرخ پوستان، با زنان، بسیار خشن رفتار میکردند و آنان را به پلیدترین کارها وادار میکردند و آنها را به نام «سگان» میخواندند.
در بعضی جزایر، زنان مطلقا مجاز نیستند به معابد داخل شوند و آنان را با حیوانهای اهلی همتراز میدانند.
در آموزشهای سنتی مسیحی، جنسها و نقش آنها به شدت تفکیک شدهاند. زنان را تابع مردان دانستند و معمولاً راهی برای ورود به پیشه روحانیت ندارند.[9]
بخشی از قدیمیترین متون چینی، قطعاتی از استخوان گاو یا لاکپشت هستند که به سال ۱۲۰۰ قبل از میلاد تعلق دارند. برای پیشگویی از آنها استفاده میشود. بر یکی از آنها، این سوال حک شده بود آیا زایمان خانم «هو» موفقیت آمیز خواهد بود؟ جواب این بود: اگر کودک در یک روز «دینگ» متولد شود خوشیمن است. اگر در یک روز «جنگ» متولد شود بسیار فرخنده است. اما خانم «هو» بنا بود روز «جیایین» زایمان کند. کودک سه هفته و یک روز بعد از روز «جیایین» به دنیا آمد. خوش یمن نبود، کودک دختر بود.
بیش از ۳ هزار سال بعد که چین کمونیست، سیاست تک فرزندی را در پیش گرفت، بسیاری از خانوادههای چینی کماکان تولد دختر را بد اقبالی قلمداد میکردند. والدین گاهی نوزاد دختر را رها میکردند یا میکشتند تا شانس جدیدی برای کسب فرزند پسر، به دست آورند.
در بسیاری از جوامع، زنان جزء مایملک مردان یا پدران یا شوهران یا برادران خود محسوب میشدند. تجاوز جنسی در بسیاری از نظامهای حقوقی، نقض مالکیت قلمداد میشد. اما، قربانی زنی نبود که مورد تجاوز قرار گرفته، بلکه مردی بود که مالک او تلقی میشد. -در چنین شرایطی- مرد متجاوز باید بهایی به پدر یا برادرِ زن میپرداخت و زن به مالکیت او در میآمد.[10]
بعضی از قبایل هندوستانی در محاسبه ارث، زن را همسنگ حیوانات اهلی قرار میدهند و تقسیم میکنند.[11]
[1]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص 41.
[2]. همان، ص 198.
[3]. همان، ص 45-40.
[4]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص 41.
[5]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1 ص 44-43.
[6]. همان، ص 53.
[7]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص 48-47.
[8]. همان، ص 59-57.
[9]. همان، ص 56-55.
[10]. یوآل نوح هراری، انسان خردمند، ص 212.
[11]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص 44.