دکتر خواجه سروی فرمودند زیربنای اعتقادی را رها کردهایم.
دکتر خواجه سروی معاون فرهنگی سابق وزارت علوم و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی است که به تناسب مسئولیتهایش با دانشجویان ایرانی در داخل و خارج در تماس بوده است. او از لزوم توسعه مخاطبان نهاد نمایندگی و انجمنهای اسلامی میگوید و زیربنای اصلی فعالیتهای این دو را مبانی اعتقادی اسلام و انقلاب میداند. دکتر خواجهسروی در مصاحبه با نهادایران، صحبتهایش را اینگونه آغاز کرد:
نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور دانشجویان خارج از کشور اولا وجودش خیلی لازم است، دوم این که من معتقدم خیلی باید تقویت شود.سوم اینکه باید به طور منسجم و متناسب با اقتضائات امروزی ایفای وظیفه و نقش کند. زمانی نهاد نمایندگی حوزه صالحیت و فعالیتش محدود بوده است به دانشجویان بورسیه یا کسانی که نزدیک به بورسیه ها بودند و ارتباطی با ایران داشتند. در حال حاضر بورسیه کمرنگ تر شده و اعزام گسترش بیشتری پیدا کرده است. در ایام کرونا حتی تحصیل مجازی در خارج از کشور توسعه پیدا کرده است. حاال که جامعه مخاطب گسترش پیدا کرده، آیا نیاز به هدایت فرهنگی، حفظ حلقههای فرهنگی و سیاسی و اجتماعیشان به نظام جمهوری اسلامی لازم هست یا نه؟ بنظر من لازم است. نهاد رهبری وظیفهاش این است که کسانی که در خارج کشور تحصیل میکنند را پای نظام و اسلام و انقلاب نگه دارد و به عنوان سفرای انقلاب اسلامی در خارج کشور یک ارتباط دو جانبه با آن ها برقرار کند. باید نهاد رهبری را تقویت کرد که از آن حالت قبلی که ما محدود شویم به چند اتحادیه خارج شود. حتی اتحادیه هم که دیگر به آن شکل سابق نداریم. معتقدم نهاد مسئول همه دانشجویان ایرانی خارج کشور و حتی مسئول همه دانشپژوهان ایرانی خارج کشور است. مثل اساتید یا کسانی که حتی میروند فرصت مطالعاتی و…. نهاد مسئول همه است. یک نقد به کارکرد نظام فرهنگی جمهوری اسلامی این است که با وجود این که اصل نظام جمهوری اسلامی بر مبنای اعتقادات است، جمهوری اسلامی این موضوع را هیچ وقت جدی نمیگیرد. در اصل 2 قانون اساسی گفته است نظام جمهوری اسلامی نظامی است بر مبنای توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت و اجتهاد مستمر فقهای شیعه و آزادی توأمان با مسئولیت انسان در برابر خدا. این ها همه اش 25 اعتقادی است. بعد کسی به فکر این نیست. البته نهاد رهبری باید همه دانشپژوهان ایرانی خارج از کشور را دور خودش جمع کند. حالا ممکن است اکثرشان هم از نظر سیاسی و حتی اعتقادی آن چیزی که نهاد رهبری می خواهد نباشند، اشکالی ندارد. ولی نمیشود آنها را رها کرد. به خاطر همین نهاد باید خیلی قوی تر از این که هست باشد و اصلا محدود به مثال ما سالی دو بار بیاییم برای دانشجویان یک همایش بگذاریم نباشد. البته حاج آقای مرتضوی و همکارانشان زحمت خودشان را کشیدهاند و مخاطب من نیستند. مخاطب من کل دستگاه معاونت بینالملل دفتر رهبری است. اگر ما الان معتقد هستیم که مرزهای جغرافیایی ضعیف شده است و الان به اصطلاح ژئوپلیتیک حرف اول را می زند، خب این ها آدم هایی هستند که عمق راهبردی و عمق ژئوپلیتیک ایران را میتوانند به همه دنیا ببرند. بنابراین همه را باید تحت پوشش خودش داشته باشد. کاری که نهاد الان دارد می کند را خیلی حداقلی می بینم. اما هدف یک کار بزرگ است که باید این اتفاق بیفتد. چهل سال اول را خیلی جاهایش را آزمون و خطا جلو رفته ایم. این معنایش این نیست که بقیه اش را هم آزمون و خطایی جلو رویم. آن چیزی که من در ذهن مسئولین کشور دیدم همان اتحادیه دانشجویان ایرانی مثال دهه 50 است. آن زمان اپوزسیون بودند، الان ما میخواهیم به نفع نظام جمهوری اسلامی فعالیت کنند. البته یکی از برگ های برنده نظام جمهوری اسلامی این بحث ایرانیان خارج کشور است. همه حتی آن طاغوتیها هم تعلق خاطر به ایران دارند.
شما فرمودید کارکرد نهاد نمایندگی حفظ ارتباط دانشجویان با نظام و انقلاب است و رویکردش هم با توجه به اصل دوم قانون اساسی باید زمینه اعتقادی انقلاب است. بعدی این بود که نهاد را چطور ارزیابی می کنید در این مدت که ضمنی، یک طوری فرمودید که الان می شود گفت نهاد مثال از این وظیفه عقب است.
دولت سعودی را ببینید. سوادشان پایین است. اسلامی هم که به جامعه عرضه میکنند اسلام منفوری است. اگر این ویژگیها را نداشتند کارمان تمام بود. شانسمان است که این ها آدمهای کج فهم و متعصبی هستند. وگرنه دستگاه فرهنگیشان که تحت نظر مقامات بالاست، خیلی در کارش جدی است. عکس ما که کار ما در این حوزه ها پراکنده است و معلوم نیست چه کسی مسئولش است آن ها خیلی جدی دارند کار میکنند.اصلا آن ها را هم کنار بگذاریم بالاخره ما معتقد هستیم که باید این آرمان ها و عقاید بماند و گسترش پیدا کند. چه کسی بهتر از آدم های درس خوانده برای این کار مناسب است؟ ما حتی از ظرفیتهای موجود هم درست استفاده نمیکنیم. از کسانی که برای فرصت مطالعاتی میروند هیچ بهرهای نمیبریم. از ظرفیتهای رسانهای که در بستر خود آن کشورها به بهانههای مختلف وجود دارد هیچ استفادهای نمیکنیم. نگاهها هنوز سنتی است و باید تغییر کند.
شما میفرمایید که رویکرد نهاد باید ارتباط گسترده باشد و ارتباط اش را با همه دانشجویان زیاد کند. مبنای کارش هم همان مبنای اعتقادی نظام و انقلاب باشد. اما شاید بشود گفت عمده دانشجویانی که میروند فاصلهای با نظام دارندکه ممکن است تشدید هم شده باشد. فضا و جو آنجا هم هر نوع حمایت را سخت تر میکند. این جا نهاد باید چه کند؟
کسانی که میروند انواع مختلف هستند و نظرات شان با هم فرق میکند. همه ضد انقلاب نیستند. یک سری ما اینجا ظرفیت ادامه تحصیل برایشان نداریم. یک عده فکر میکنند اینجا به آن آرمانی که در دانش دارند نمیرسند. یک عده میگویند آنجا امکانات بیشتری در اختیارمان هست. من آدمهای وابسته به رژیم شاه را دیده ام که نظرشان این است که به ایران کمک کنند. مثل این که ما در ده یا شهر خودمان باهم دعوا داریم ولی در فضای بزرگتر که میرویم آن دعوا دیگر به آن شکل نیست. مگر عدهای که عضو گروهای سیاسی برانداز و معاند باشند که ارتباط با آنها فایده ای ندارد، چون از قبل تصمیم شان را گرفته اند. با همه دستههای دیگر نهاد باید ارتباطش را حفظ کند. حالا انتقاد هم داشتهاند مهم نیست. اتفاقا من معتقد هستم که نهاد رهبری در مبنای مشی رهبری نباید وارد دسته بندیهای سیاسی شود که نشده است. مگر در داخل کشور انتقاد ندارند؟ انتقاد یعنی بی تفاوت نیستند و خیلی خوب است. بیتفاوتی خیلی ضررش بیشتر است. کار پر زحمتی است و به این سادگی که می گوییم نیست و در این شرایط باید یک سازماندهی مجدد کرد و آدم های بیشتر و بهتری بگذارند که ارتباطات را حفظ کنند.
شما گفتید نظام مبنای اعتقادی را رها کرده اما این همه سازمان عریض و طویل و بودجه وجود دارد، چرا میگویید اهتمام نیست؟
شما روی حساب کنجکاوی شخصی یک بار از فرمانده بسیج بپرسید راهیان نور را بسیج راه انداخت یا بسیجیها؟ بسیجیان راه انداختند، بسیج راه ننداخت. داستان روایت فتح را آوینی و چهارتا آدم دیگر راه انداختند. آن ها راه انداختند اصلا نظام جمهوری اسلامی حواسش به این چیزها نیست.در صورتی که شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات و …. متصدی کار هستند. برای همه چیز بودجه میگذارند، اگر چیزی تهش ماند به حوزه زیربنایی اختصاص میدهند. نظام جمهوری اسلامی در عرصههای مختلف فداییان و سربازان گمنامی دارد که ولشان کرده است. خب وقتی ولشان کرده است کار خودشان را دارند می کنند. ولو اینکه تاجر، شرکت دار، سفیر، استاد، همه این ها وقتی با آن ها می نشینید حرف خلافی نمی زنند. میگویند: چه کاری از ما خواستهاند و ما انجام ندادیم؟ و حرف هم حرف حسابی است.
این در مورد دانشجویان خارج از کشور هم صدق میکند؟
بله. می شود اتحادیهها را به عنوان هسته اصلی که ارتباط با آن ها مستقیم است و شناخته می شوند در نظر گرفت و بقیه را از طریق آنها جمع کرد.