دکتر یاوری: برای اثرگذاری نخبگان، نیاز به پرورش آنها داریم.
دکتر الهام یاوری در هفدهمین همایش سالانه اساتید و دانشجویان ایرانی خارج از کشور گفت: برای اثرگذاری نخبگان، نیاز به پرورش آنها داریم.
به گزارش نهادایران، دکتر یاوری که ریاست سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) را بر عهده دارد، ضمن زنده نگه داشتن یاد و خاطره مرحوم اژهای، صحبت های خود را حول محور اثرگذاری آغاز کرد و گفت: مطلبی که امروز خدمت شما ارایه خواهم کرد حول یک کلید واژهی اصلی هست و گمان میکنم که این برداشتی هست که بعد از سالهایی که بالاخره ما در مورد ارتباط با نخبگان تجربه کسب کردیم، نگاهی متفاوت شاید ارایه کند به چیزی که دوستان معمولا صحبت میکنند و آن کلید واژهی مهم، «اثرگذاری» هست. کلیدواژهی اثرگذاری را اولین بار خودِ مقام معظم رهبری به کار بردن و وقتی که راجع به نخبهها صحبت میکردن گفتند که نخبه کسی هست که در مقدرات اساسی کشورش اثرگذار باشد. این کلیدواژه اخذ شد، در سند ملی نخبگان وارد شد و اونجا تعریف تعریف نخبه را بر اساس اثرگذاری انجام دادند و بعدتر در اسناد بالا دستی متعدد ورود پیدا کرد و در گفتگوها به شدت مورد استفاده قرار گرفت. اما متاسفانه نگاه ناقصی که به مفهوم اثرگذاری جلب شد، باعث شد که اثرگذاری را تقلیل بدهیم و فرو بکاهیم به بحث اثرگذاری علمی، و اثرگذاری علمی را هم دوباره تقلیل بدهیم به تولید مقاله و حالا این اواخر تاسیس شرکت دانش بنیان.
دکتر یاوری افزود: انواع متعددی از اثرگذاری مغفول ماند و اولا ما غافل ماندیم از اینکه تربیت مناسب نخبگانی داشته باشیم، برای اینکه آدمهایی که در این حوزهها باید اثرگذار باشند را تربیت کنیم و ثانیا اینکه اون معدود ستارههایی که خودشان در حوزههای متفاوت واقع شکوفا شدند و درخشیدند هم بلد نبودیم که در نظام نخبگانیمان جذب کنیم و بین آنها شبکه بسازیم و در واقع منابع در اختیارشان قرار بدهیم و اولا بهرهبرداریشان را برای آنها به حداکثر برسانیم و ثانیا آنها را به عنوان الگو در نگاه بقیهی دانشجوها و افرادی که در حال طی مسیر نخبگی هستند قرار بدهیم. به همین جهت اثرگذاری در واقع از درون یک مفهوم تهی شد.
رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در ادامه به ذکر یک تجربه تحقیقی پرداخت و گفت: در یک تحقیقی که ما در سالهای مثلا حوالی 98-97 در بنیاد ملی نخبگان انجام دادیم این سوال را مطرح کردیم که مولفههای گوناگون اثرگذاری چه چیزهایی هستند. به عبارت دیگر برای اینکه یک تمدن به حداکثر شکوفایی خودش برسد، برای اینکه یک تمدن در جمیع جهات بدرخشد، به چه نوع آدمهای اثرگذاری احتیاج دارد؟ چه جور اثرگذاریهایی باید برایش تامین بشود تا این تمدن به شکوفایی حداکثری برسد؟ فرض این تحقیق این بود که هدف مهم جمهوری اسلامی بعد از بیانیه گام دوم این است که یک نظام تمدنی موفق و الگو در جهان بسازد و حالا سوال این است که این آدمهایی که باید این کار را به انجام و به ثمر برسانند انجام بدهند، چه نوع اثرگذاریهایی لازم دارند؟ این کار یک کاری بود که از استقرار شروع شد یعنی ما در واقع از نمونههای واقعی که فرض داشتیم که اثرگذار هستند و اجماع داشتیم که اینها اثرگذار هستند شروع کردیم و گفتیم اینها چه کردند که الان به اثرگذاری حداکثری رسیدند. بعد از اینکه یک دور از استقرا حرکت کردیم، یک بار دیگر رفتیم خدمت نخبگان و صاحبنظرانی که در این حوزه هستند. مدل را ارایه کردیم و ازآنها خواستیم که مدل را اصلاح کنند تا تکمیل شود. و در ادامه در یک نقطه که فکر کردیم به اشباع نظری رسیدیم، فرایند را متوقف کردیم. در این فرایند چهارده مولفهی اثرگذاری شناسایی شد و ما در این چهارده مولفه تلاش کردیم که گونههای متفاوت اثرگذاری را شناسایی کنیم. مولفهها خیلی زیاد هستن و من نمیخواهم الان آنها را جداگانه بیان کنم و فکر کنم از حوصلهی یک گفتگوی سی دقیقهای بیرون باشه ولی بعضی از اینها را به محضرتان ارایه میکنم و شما روی آن تامل بفرمایید که ما در جمهوری اسلامی چقدر به این مولفهها نیاز داریم و در عین حال چقدر کم کار کردیم برای اینکه این مولفه در فرزندان نخبه این کشور شکوفا کنیم. و بعد در کنار این موضوع، صحبت هایم را گره بزنم به بحث ایرانیان خارج از کشور که چند دقیقه آخر صحبت من خواهد بود که آنها در تربیت افراد اثرگذار با این مفهومی که روی آن تاکید میکنم چه نقشی میتوانند ایفا کنند.
رئیس سمپاد در مورد مولفه های اثرگذاری کفت: اولین مورد این مولفهها این است که ما احتیاج به آدمهایی داریم که مرتب هویت اسلامی ایرانی و فرهنگ ملی و دینی ما را تبیین کنند. احتیاج داریم به آدمهایی که نو به نو مفهوم جدید، به روز و کارآمدی از مسلمانی ایرانی را در محضر افراد معرفی کنند و محصولات فرهنگی درست کنند که به قول فرمایش رهبری امتداد اجتماعی این نوع تفکر و این فرهنگ و این سبک زندگی در واقع متعین بشود.
یک گروه دیگری احتیاج داریم که گفتمان بسازند، که این مفاهیمی که در قالب فرهنگ تولید شده را تبدیل به مطالبهی رایج و عام مردم روزگار کنند. یک مثال عرض کنم؛ پیش از انقلاب اسلامی ما دانشمندان اسلامشناس متعددی داشتیم که حتما از مرحوم دکتر شریعتی عمیقتر و عالمتر و بالاتر بودن اما دکتر شریعتی یک توانمندی داشت که بسیاری از این علما نداشتند و اینکه او نسخهای از اسلام را که حالا شاید بتوان آن را اسلام سیاسی اجتماعی نامید را تبدیلکرد به مطالبهی رایج دانشجوهای آن روزگار. با زبان آنها مطرح کرد و بلد بود که به یک گفتمانی برسد، یک دیالوگی را سامان بدهد که افراد در این نگاه فرهنگی احساس مشارکت کنند و این مشارکت گسترش پیدا کند. امروز خدمت یکی از همکاران میگفتم من سالهایی از زندگیم را خارج از ایران تحصیل کردم توی کالیفرنیا اگر که یک خانمی بیش از عرف متناسب آنجا آرایش کند مواجههی عمومی با او به شدت این است که دارد اسراف اقتصادی انجام میدهد و هزینهای به دوش ملت تحمیل میکند که ضروری نیست. مواجهه عمومی این است که این آدم دارد به شدت خودنمایی میکند مواجههی عمومی این است که حتما کمبود شخصیتی دارد که با این خودنمایی میخواهد آن را جبران کند مواجهه عمومی این است که او جایگاه یک دانشجو را در مقابل یک هنرپیشه یا یک سلبریتی شناسایی نکرده و دارد در حال خلط مرزهای بین این نقشها است. این گفتمان بدون این که خیلی نیازی به قانون یا اجبار یا چارچوب گذاری داشته باشد، آن چنان نهادینه شده در این جامعه که شما خیلی به ندرت موارد اینطوری میبینید. شوخی این هست که مثلا بعضی از خاورمیانهای ها که پا میذارن تو محیطهای این چنینی، ابتدا خیلی افراطهای عجیب غریبی میکنند خود عرف اجتماعی و اون گفتمان عمومی که حول این موضوع وجود دار، اینها را تعدیل میکند و بعد از یک مدتی، پوشش و آراستگیشان به عرف نزدیک میشود. الان کار نداریم به این که اون عرف شاید با عرف ما متفاوت باشد بلکه موضوع صحبت ما در مورد اثر گفتمان عمومی است. ما در جمهوری اسلامی گفتمان را نداریم حتی متاسفانه در خانوادههای مذهبیمان هم نداریم. گواه این موضوع این است که آدمی که خارج از عرف لباس میپوشد یا در واقع رفتار میکند اگرچه که نسبت به او احساس منفی ممکنه وجود داشته باشه اما نوعی از شگفتی نوعی از تحسین پنهان در مواجهه آدمها با وجود دارد که میگویند چقدر زیباست چقدر خاصه چقدر تک است، این کلمهها را احتمالا شنیدید. این گفتمان، گفتمان محکوم کنندهای نیست.
نوع دیگر اثرگذاری، جریانسازی هست. بعد از اینکه فرهنگی تبیین شده و تبدیل به مطالبه یا گفتمان عمومی شد احتیاج به یک جریان مردمی دارد برای اینکه در جامعه اجرایش کند. ما مثال خیلی خوب بسیج یا جهادسازندگی را داریم مثالهای متعدد دیگری هم میشه در موردش صحبت کرد. آدمهایی که در واقع توانستند جمعیت زیادی از آدمهای دیگر را قانع کنند که منابعشان، وقتشان، سرمایهشان و یا شبکهی ارتباطیشان را وقف کنند تا هدفی که فکر میکنند درست است، پیاده بشود و به پای آن هدف بایستند و استمرارش را تضمین کنند.
دکتر یاوری در ادامه به بحث «نظام سازی» پرداخت و گفت: گام بعدی همهی اینها، نظام سازی است. دوستان اهل فضل هستند، مقصود فقط نظامات اداری نیست، این نظامات، نظامات فکری هست، نظامات اداری هست، نظامات اجرایی هست، نظامات قضایی هست و خلاصه هر نوع سیستمی که کمک میکند که یک جریانی که به راه افتاده حفظ بشود و سالم بماند. ما در جمهوری اسلامی به این جور نظامها احتیاج بیشتری داریم و سوگمندانه این که آدمهایی که نگران ساخته شدن این نظامها و بالندگی نظامها باشند خیلی کم داریم. غالبا راه حل های ما برای مسالهها، مساله نظامسازی نیست. باز هم اجازه بدید من یک مثال عرض کنم خدمت شما؛ بعد از جنگ جهانی دوم تصمیم عمومی اهالی جامعهی غرب این بود که از نیروی انسانی کار خانمها در جامعه استفاده کنند الان بحثم درست و غلط بودن این تصمیم نیست، بحثم رویکرد هست. شروع کرددن به نظام سازی، اول فرهنگش را درست کردند، گفتمانش را درست کردند، جریان هایی به راه انداختند از جمله جریان های فمنیستی و … اما به یک نقطهای رسیدنک که احتیاج بود که نظامات کافی حول این مفهوم تولید بشود که افرادی که میخواستند در این جریان شرکت کنند به راحتی بیشتری سبک زندگی و نظام فکریشان را با این جریان که تازه متولد شده هماهنگ کنند. چه اتفاقی افتاد؟ شما به یک باره میبینید در طول مثلا بیست سال مهد کودکها ایجاد شدند، مراکز تولید غذای بازاری گسترش پیدا کردن، اتوشویی، خشکشویی و خیاطی بیرون ایجاد شد و یکان یکان، مسولیتهای این خانم که در داخل خانه انجام میداد را از دوشش برداشتند و بعد هم در این فضای نظامسازی شده، فضایی فراهم کردند که این خانم بتواند و علاقهمند بشود و احساس نیاز کند که وقت خالیاش را پر کند و قدم به بیرون بگذارد و از آلترناتیوی که برایش طراحی کردند استفاده کند. از اون طرف تقریبا نزدیک به چهل سال است که ما داریم یک الگوی سوم را برای حضور اجتماعی خانمها در جامعه اسلامی تبلیغ میکنیم. الگوی خانمی که هم وظایف مادری و همسری خودش را خوب اجرای میکند و هم حضور اجتماعی فعال و موثری دارد. ساعتها در موردش حرف زدیم و مطالبههایی راه انداختیم اما در مرحله ی نظامسازی کاملا کاری انجام ندادیم.
در این فضا شما توجه بفرمایید که امروز اگر خانمی بخواهد وارد این فضاها بشود و فعالیت اجتماعی انجام دهد، به شدت مورد ملامت و فشار اجتماعی قرار میگیرد که تو بچهات را به مهد کودک سپردی، تربیت بچه را به دیگران واگذار کردی، تلاش کافی برای مادری یا همسری انجام ندادی و امثالهم. از آن طرف اگر بخواهد در خانه بشیند همهی ما انگشت اشارهمون به سمت او هست که فعالیت اجتماعیات را به درستی انجام ندادی و میدان را به دیگران واگذار کردی و غیره. این ماجرا باعث میشود که ریت نا امیدی، افسردگی، دلزدگی و احساس عدم رضایت فردی در بین خانمهای مذهبی فاصلهی بین سی تا چهل و پنج سال خیلی بالا برود. شما اگر با خانم های این تیپی صحبت کنید، چه آنهایی که در خانه نشستند چه آنهایی که در فضای اجتماعی هستند میبینید که احساس میکنند وظیفهشان به درستی انجام ندادهاند. چرا؟ چون ما نظامات کافی ایجاد نکردیم. به نظرم همین قدر کفایت میکند. میخواهم بگویم چهارده مولفهی اثرگذاری را ما طراحی کردیم در اون تحقیق و البته جای نقد و تکمیل حتما دارد.
رئیس سمپاد در ادامه به موضوع تربیت ویژه در تقویت مولفه های اثرگذاری اشاره کرد و اظهار داشت: البته نکته این است که هر کدام از این مولفههای اثرگذاری که من خدمت شما گفتم تربیت ویژهای میخواهد، شایستگیهای ویژهای میخواهد برای افراد مسلط بشن که اینکار را به درستی انجام بدهند. به عنوان مثال کسی که میخواهد گفتمانساز خوبی بشود، باید گروههای مختلف جامعه و شکافهای طبقاتی فکری را خوب بشناسد. به شناسنامهی فرهنگی و تمدنی کشور مسلط باشد. باید توانایی خوبی برای ارایه داشته باشد، قدرت بیان خوبی داشته باشد و حالا چیزهای دیگری که میتونه تصور بفرمایید. برای هر کدوم از این چهارده تا مولفه این هست. یک سری هم ویژگیهای عمومی است، برای شما جالبه ما از بیست و پنج نفرکه خودمون نخبه فرضشون میکردیم و با نخبگان معاشرت زیادی داشتن سوال کردیم که چه چیزهایی باید به بچهها یاد بدهیم برای اینکه این چهارده توانمندی در آنها تقویت بشود. پربسامدترین پاسخی که در این تحقیق علمی دریافت کردیم این هست که باید حریت را در بچهها تقویت کنیم. آن آدمی میتواند اثرگذار باشد که آزاده باشد. که خودش را وامدار مدلهای متفاوتی که در جامعهی ما هست نکرده باشد چه به لحاظ فکری،اقتصادی، اجتماعی، حزبی و سیاسی و رفقای محفلی. و این یاد گرفتن میخواهد، عرضم این است که یک مجموعهای از شایستگیها و یک مجموعهای از توانمندیها لازم است برای اینکه آدمها با این مفهوم، اثرگذار باشند. خب حالا این آدم آمادهی اثرگذاری شده و حالا یک قدم دیگر لازم است. جامعه ما باید زیرساختهای کافی را فراهم کند برای اینکه آدمی که آمادهی اثرگذاری هست واقعا در نقطه اثرگذاری بشیند و بتواند آن اثرگذاری را در عمل پیاده کند. در این مورد حرف خیلی طولانی هست ولی با توجه به زمانی که من در اختیار دارم واقعا نمیخواهم وارد این فضا بشم شاید محل بحثش هم اصلا اینجا نباشد اما فقط میخواهم یه نکتهی خیلی مهم را عرض کنم که طبق مشاهدات ما و گفتگوهایی که با اهل فن در این مورد داشتیم، مهمترین چیزی که در یک فرد آمادهی اثرگذاری، واقعا در مرحلهی عمل، به اثرگذاری برسد، شبکه ارتباطی هست که حول او شکل میگیرد. آدمهایی که میخواهند یک تنه یک تغییر اجتماعی مهم را ایجاد کنند شانس خیلی کمتری دارند حالا شما در نظریههای متفاوتی مثل مثلا چنج منیجمنت و اینها یک بحثی دارید تحت عنوان ایجنتها یا کارگزاران تحول، و بعد نوع ارتباطی که اینها باید با همدیگر داشته باشند.
دکتر یاوری ضمن اشاره به موضوع پشتیبانی از ایرانیان خارج از کشور ادامه داد: یکی از نیازهای جدی که ایرانیان خارج از کشور دارند و اگر ما میخوایم به عنوان پشتیبان به آنها کمک کنیم و باید این کار را در حقشان انجام بدهیم توجه به این نکته است که آنها شبکه سازیشان نسبت به کسانی که داخل ایران زندگی میکنن ضعیف تر است. پیوستگی و ارتباط شبکهای که بین این افراد برقرار میشه خیلی وقتها کمک میکند که نقصهای فردی آنها در مدل اثرگذاری کاهش پیدا کند و خیلی وقتا باعث میشود که در مسیر، از همدیگر یادگیریهای خیلی قوی و غنی داشته باشند.
الان ما یک سری آدم اثرگذار داریم که میخواهند جامعه را تغییر بدهند. البته احتیاج به کمک دولت و حاکمیت و اینها هم داره که به نظرم یک بحث دیگری هست و الان خودمان را درگیرش نکنیم. بحث خیلی مهمی که من فکر کردم که به عنوان چند دقیقهی پایانی گفتگو خدمت شما تقدیم کنم و ربطش بدهم به بحث زندگی خارج از کشور، این است که الان ایرانیان خارج از کشور تا حد زیادی رها هستند. تجربهی من البته تجربه زندگی در کشوری بوده که انجمنهای اسلامی در آن فعال نیستند. من دوران دانشجوییام در کالیفرنیا بودم. امیدوارم که در کشورهایی که انجمنهای اسلامی فعال هستند، موضوع یک مقداری با چیزی که الان عرض میکنم متفاوت باشد اما نکتهی خیلی اساسی این است که حمایت اندیشهای و حمایت نظری از این چارچوب و ارایهی خدماتی که افراد بتوانند در یک ساختار نظاممند، خودشان را تقویت کنند و به این مرزهای اثرگذاری برسند، یکی از مهماتی است که ما باید برای این بچهها تامین کنیم. خیلی کار دشواری نیست که شناسایی کنیم که بیست نفر اثرگذار، بیست نفری که ما امیدواریم در آینده اثرگذاری کنند چه کسانی هستند. به آنها آموزشهایی بدهیم، کمبودهایشان در آن مولفههای اثرگذاری و در آن شایستگیهایی که افراد احتیاج دارند برای این که اثرگذار باشند را با دورههای متفاوت و ارتباطات متفاوت جبران کنیم و مهمتر از همه اینها اینکه بین آنها شبکهای ایجاد کنیم که در واقع در این شبکه همانطور که عرض کردم نقایصشان را برطرف کنند.
در تمام این فرایند البته ما شناسایی هم میکنیم یعنی بین این بیست نفر ممکن است پنج نفر باشند که قلههای اثرگذاری باشند که خب از آنها استفادهی بیشتری میکنیم. این کار تا حد زیادی یک کار حاکمیتی است اما من عمیقا باور دارم و مثالهای خیلی موفقی از این کار دیدم که انجمنهای متفاوت دانشجویی، حالا یکی از مهمترین اونها انجمن اسلامی، این توانایی را خیلی خوب دارد به خصوص اگر نسلهای قبلی و نسلهای بعدی در یک شبکهی دو بعدی با یکدیگر لینک بشوند. و نفرات بعدی از تجربیات نفرات قبلی استفاده کنند و همچنین افرادی که خارج از کشور بودند و الان داخل کشور هستند نیازها را منتقل کنند و نیازهایی که خودشان داشتند و پاسخی نگرفتند را جلوی چشم دوستان جوانترشان بگذارند، به نظرم این کار شدنی هست. و اگر ما واقعا آن مولفههای اثرگذاری را به درستی بشناسیم و افراد را به درستی لینک کنیم و مشخص کنیم هر کسی در چه مولفهای قرار است تقویت شود و برای هر مولفهای چه شایستگیهایی لازم است درست بشود، اگه این کار یک بار به عنوان یک کار متمرکز پژوهشی انجام بشود، بعد میشود کار را به خودِ جوانها سپرد و یک حلقههای میانی طراحی کرد که این اثرگذاری به حداکثر برسد.
یک سمت دیگر این است که خودِ جوان ایرانی که خارج از کشور دانشجو هست باید چکار کند تا به این اثرگذاری حداکثری برسد. به نظرم این هم خیلی بحث مهمی است. دوستان جوان ما و هم دورهایهای ما که الان دیگه خیلی جوان نیستند و الان خارج از کشور زندگی میکنند خیلیهایشان با این اندیشه و سودا به خارج از کشور میروند که مثلا ما میخواهیم برویم قوی بشیم و برگردیم به کشور خدمت کنیم. چه اتفاقی میفتد که عده زیادی از آنها در این مسیر ریزش میکنند و دیگر برنمیگردند؟ یا اگر برمیگردند به هوای اثرگذاری نیست و به هوای انتفاع شخصی است؟ به نظرم مهمترینش این است که آن سبک زندگی که آنجا انتخاب میکنند، سبک زندگی متناسب با این داستان نیست. لذتطلبی، رفاه طلبی، راحتی جویی و عادت کردن به یک سری از نظاماتی که آنجا وجود دارد و خیلی زندگی را راحتتر و مطلوبتر شاید بکند و در مقابل عادت کردن به کمبودهایی که اون طرف وجود داره و اینجا وجود نداره باعث میشه که در هزینه و فایده کردن، در مقایسه نقاط مثبت و منفی زندگی داخل کشور و خارج کشور، موازنهها به هم بخورد و بعد آدمها خیلی سختتر بتونن برگردن و خیلی سختتر بتونن تصمیم بگیرن.
رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در پایان صحبت هایش گفت: به نظرم به عنوان آخرین جملهها اگر بخواهم چیزی بگویم این است که ما هیچ وقت تلاش نکردیم که یک نظام طراحی شده برای سبک زندگی یک دانشجو در خارج از کشور که خودش را سرباز میداند و آنجا موقتا کسب آذوقه و کسب تسلیحات میکند تا برگرد، این نظام را طراحی نکردیم. فرزندان شما میرود آنجا و درگیر عرف و وعادت و لذتهایی که وجود دارد میشود و به مزیتهایی که خب بالاخره آنجا هست عادت میکند و بعد در سی و چند سالگی، تغییر برایش غیر ممکن میشود. این کار هم یک کار خیلی خوبی است که انجمنهای اسلامی میتوانند انجام بدهند با الگوسازی درست از آدمهایی که سبک زنگی به ویژه و فکر شده و طراحی شدهای برای دوران زندگی در خارج از کشور به قصد آماده شدن برای اثرگذاری در ایران و در تمدن اسلامی انتخاب کردند، این کار شدنی هست و خیلی موثر است. ممنون از شما