راهی در بیراهه/قسمت هفتم – بخش سوم / امنیت، مسئولیت همگانی، برابری
امنیت، مسئولیت همگانی، برابری
در قسمت قبلی و بخش دوم معرفی پیام های پیامبر (ص) به بررسی مفاهیم عدالت و آزادی را در سیره نبوی پرداختیم. در این بخش، سه عنوان امنیت، مسئولیت همگانی و برابری را در راه و روش پیامبر اسلام، بررسی خواهیم کرد.
امنیت و آسایش
امنیت، از «امن» ریشه گرفته و بهمعنی اطمینان و اعتماد است و نتیجۀ آن آرامش درونی انسان میباشد.
مسئلۀ امنیت، بهانضمام آسایش، اصیلترین زیرساخت و زمینه برای کلیۀ فعالیتهای بشری است؛ اعم از علمی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امثال آن. اگر امنیت و آسایش با مشکل مواجه شوند، هیچگونه فعالیت و جنبشی صورت نمیگیرد.
ایمان نیز که از واژۀ «امن» مشتق شده، بدانمعنی است که شخص، خود را بهوسیلۀ آن در حصار امن قرار میدهد و اطمینان مییابد که از ناحیۀ عوامل ضدّ ایمان؛ چون دروغ، بهتان، خیانت و امثال آن، تهدید نمیشود.
در قرآن، یکی از نعمتهای خداوند به مردمِ مکه، امنیت و آسایش شمرده شده که خداوند آن را به رخ کشیده و میگوید:
«به برکت اسلام، مکه مورد توجه قرار گرفت و از امنیت و آسایش برخوردار شد، پس باید به شکرانۀ آن، خدایِ این خانه را بپرستند»1.
خداوند در سورۀ «تکاثر»، هشدار میدهد که:
«در روز جزا، از نعمتهایی که داده شده، سؤال میشود که از مصادیق بارز آن امنیت و عافیت است»2.
و در سورۀ «مائده»، نسبت به آنان که امنیت را تهدید کنند، برخورد شدید صورتگرفته و مضمون آن این است «سزای آنان که در زمین در ایجاد فساد میکوشند، جز این نیست که کشته شوند».3
در تفسیر این آیه، گفته شده؛ مربوط به کسانی است که امنیت اجتماعی را از راه تجاوز به جان، مال و نوامیس مردم مورد تهدید قرار دهند.
پیامبر(ص) فرمود:
«خوبی دنیا؛ تندرستی و عافیت است و خوبی آخرت؛ مغفرت و رحمت است»4 و فرمود: «دو نعمت که قدرشان مجهول است؛ امنیت و تندرستی است»5و فرمود: «آسایش زندگی در سایۀ امنیت میسر است»6.
علی(ع) فرمود:
«بدترین شهرها، شهری است که در آن امنیت و فراوانی نیست»7 و «سلامتی، برترین نعمتهاست»[1].
در عهد نامۀ مالک اشتر فرمود:
«صلحی که از جانب دشمن پیشنهاد میشود و خشنودی خدا در آن است را رد مکن؛ چراکه برای لشکرت مایۀ آسایش و برای خودت موجب آرامش و برای مردمت باعث امنیت است»[2].
امام سجاد (ع) در زمینۀ عافیت، نیایش ویژهای دارد که در آن میفرماید:
«بارالها! به من عافیت کافی، شفابخش، و بالنده عطا کن، عافیتی که در تن من عافیت دنیا و آخرت را تولید کند و با بخشش صحت و امنیت و سلامتی در دینم و تنم بر من منت بگذار»[3].
اهمیت امنیت و عافیت بر کسی پوشیده نیست و سخن دربارهی آن بسیار است، اما با توجه به هدف این نوشتار، بههمین مقدار بسنده میشود.
مسئولیت همگانی
در مکتب اسلام، یکایک اعضای جامعه، نسبت به مشکلات یکدیگر مسئولیت دارند و در رفع آنها باید نهایت کوشش خود را بهکار برند. قرآن و سنت، آن را امر به معروف و نهی از منکر نامیدهاند. گفته میشود حساسیت، نسبت به مشکلاتی که برای افراد جامعه بروز میکند، از ویژگیهای انسان است که بهلحاظ فطری، خود را در حل و فصل آنها مسئول و موظف میداند و در حد امکان، در رفع آنها اقدام میکند.
با توجه به اینکه احکام اسلام از خواستههای طبیعی و فطری بشر برخاسته، دستورهای آن بهمنظور تأیید و تأکید صادر شده است تا راه درست از نادرست مشخص شود. در همین راستا، پیامبر(ص) فرمود:
«افراد جامعه، چون اعضای یک پیکرند، هرگاه عضوی با مشکل مواجه شود و اظهار ناراحتی کند، سایر اعضا نیز با او همنوا میشوند»1.
شاعر معروف و نامدار ایران؛ سعدی شیرازی، ترجمۀ این سخن پیامبر(ص) را این گونه به شعر سروده است:
بنیآدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
در قرآن و حدیث، سخن در موضوع امر به معروف و نهی از منکر، بیشمار است که در ادامه، چند نمونۀ آن ذکر میشود. در قرآن میخوانیم:
«از شما باید گروهی باشند که مردم را به نیکی فرا بخوانند و به کارهای پسندیده وادار نمایند و از کارهای ناپسند باز دارند»2.
پیامبر(ص) فرمود:
«همۀ شما نگهبانید و نسبت به جامعۀ خود مسوولید»[4].
علی(ع) فرمود:
«در انجام امر به معروف و نهی از منکر، دشواریها و رنجها را تحمل کن و شکیبا باش»[5].
امر به معروف و نهی از منکر، برای مسلمانان فریضه محسوب میشود، اما باید توجه داشت که اجرای آن، به عهده کسانی است که نسبت به معروف و منکر، شناخت کامل و کافی داشته و از شرایط لازم برخوردار باشند و به ظرافتهای آن دقت کنند تا هدف منظور شده، به ضدّ خود بدل نشود و مردم آن را بهعنوان دخالت در امور شخصی و یا فضولی تلقی نکنند.
برادری و برابری
یکی از عوامل موفقیت پیامبر(ص)، اعلام و اجرای برادری میان مسلمانان بود. ابتدا آن را در میان مهاجرین، و پس از آن میان مهاجرین و انصار، و در مرحلۀ بعدی، میان همۀ مسلمانان اعلام کرد.[6]
سیّد محسن امین مینویسد:
«پیامبر(ص) با این اقدام، اسلام را بر پایۀ ثابت قرار داد که برآیند آن، باعث پیوند دلها، از میان رفتن کینهها، همیاری و کمکهای اجتماعی افراد به یکدیگر شد و آن، راهی منحصر به فرد در پیروزی فعالیتها و پیشرفت ملتهاست. در آیین اسلام،
همۀ مردم؛ اعم از زمامداران، مردم، مسئولان، اشراف، اغنیاء و فقرا از حقوق برابر برخوردارند»[7].
اصل برادری و برابری که از اصول مستحکم و استوار در آیین اسلام بهشمار میرود، نقش مهم و اساسی ایفا کرد؛ بهطوری که بر پایۀ همین اصل، اسلام در جهان ظهور یافت و منتشر شد، اما از وقتی که نسبت به آن بیاعتنایی به عمل آمد، مکتب، رو به انحطاط گذاشت.[8]
علی(ع) در عهدنامۀ مالک اشتر نوشت:
«مالک! قلب خود را از مهر به زیردستان آکنده ساز، مبادا چون درنده، خوردن آنان را غنیمت بشمری؛ زیرا مردم دو دستهاند؛ یا برادر دینی تواند و یا چون تو انسانند»[9].
استاد مطهری مینویسد:
«علی(ع) در عصری که خلافتش پهنۀ وسیعی از جهان را فراگرفته بود، در مقام عمل، تفکر خود را جامۀ عمل پوشاند. ایشان در شهر کوفه ـکه آن روز پایتخت مسلمانان محسوب میشدـ، زره خود را گم کرد. پس از مدتی آن را نزدیک فرد مسیحی یافت و مدعی شد این زره از آن من است.
مسیحی منکر شد. کار به دادگاه کشید. علی(ع) ادعای خود را نزد قاضی بیان کرد، اما مسیحی انکار کرد و گفت: احتمالاً خلیفه اشتباه میکند. علی(ع) چون شاهد نداشت، قاضی حکم را به نفع مسیحی صادر کرد و قضیه، پایان یافت و هر دو دادگاه را ترک کردند. مرد مسیحی که میدانست خلاف گفته، زیر فشار سرزنش وجدانش قرار گرفت و پشیمان شد و زره را تحویل داد و با خود گفت: این حکومت، حکومت بشر عادی نیست، حکومت پیامبران است، لذا مسلمان شد و در سپاه علی(ع) درآمد و سرانجام به شهادت رسید»[10].
اجمالاً روش و منش همۀ پیامبران الهی، بههمین منوال بوده و به همینخاطر، خودکامگان با تمسک به انواع ترفندها، در صدد مخالفت و براندازی برآمده و با تطمیع، تهدید و تزویر در برابر جریان حقیقت، موانع ایجاد کرده و در مواقعی هم به توفیقاتی دست یافتهاند. بنابراین اگر داستان رسالت، جز این باشد، باید تردید کرد.
1 قرآن کریم، سورۀ قریش، آیات 4-1.
2 قرآن کریم، سورۀ تکاثر، آیۀ 8.
3 قرآن کریم، سورۀ مائده، آیۀ 33.
4 قرآن کریم، سورۀ نحل، آیۀ 112.
5 بحار الأنوار، ج 78، ص 330.
6 همان، ج 78، ص 327.
7 غررالحکم، ج 1، ص 445.
[1] غررالحکم، ج 1، ص 186.
[2] نهج البلاغه، نامۀ 53.
[3] صحیفۀ سجادیه، نیایش 23.
1 صحیح مسلم، ج 2، ص 526.
2 قرآن کریم، سورۀ آل عمران، آیۀ 104.
[4] بحار الأنوار، ج 2، ص 319.
[5] چرا انسان، متعهد و مسئول است، ص 75.
[6] قرآن کریم، سورۀ حجرات، آیۀ 10.
[7] قرآن کریم، سورۀ حجرات، آیۀ 10.
[8] اعیان الشیعه، ج 1، ص 227.
[9] نهج البلاغه، نامۀ 53.
[10] داستان راستان، ص 34.