روزمان را با دعا آغاز کنیم/ صحیفه سجادیه با ترجمه و توضیح سید محمد مرتضوی-فراز اول از نیایش یکم
الدعاء الاول:
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا ابْتَدَأَ بِالدُّعَاءِ بَدَأَ بِالتَّحْمِيدِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ:
نیایش آن حضرت (علیه السلام) است که هرگاه به نیایش میپرداخت، نیایش خود را با ستایش خداوند شروع میکرد و میگفت:
(1) الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلاَ أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ، وَ الْآخِرِ بِلاَ آخِرٍ يَكُونُ بَعْدَهُ
(1) سپاس خدایی را که اول است بی آنکه پیش از او اولی باشد، و آخر است بی آنکه پس از وی آخری باشد؛
(2) الَّذِي قَصُرَتْ عَنْ رُؤْيَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِينَ، وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِينَ.
(2) خدایی که چشمها از دیدنش عاجز و اندیشهها از وصفش ناتوانند.
(3) ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَى مَشِيَّتِهِ اخْتِرَاعاً.
(3) آفریدگان را با توانایی خود بدون الگو و طرح پیشین آفرید.
(4) ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ طَرِيقَ إِرَادَتِهِ، وَ بَعَثَهُمْ فِي سَبِيلِ مَحَبَّتِهِ، لاَ يَمْلِكُونَ تَأْخِيراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ إِلَيْهِ، وَ لاَ يَسْتَطِيعُونَ تَقَدُّماً إِلَى مَا أَخَّرَهُمْ عَنْهُ.
(4) و آنان را به راهی که میخواست، روانه کرد و محبتش را در نهادِ آنان قرار داد؛ تا از مرزی که برایشان معین کرده، قدمی پیش و پس نتوانند نهاد.
(5) وَ جَعَلَ لِكُلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ، لاَ يَنْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ، وَ لاَ يَزِيدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ.
(5) خداوند برای هر موجود رزقی معین کرد، کسی نمیتواند بر آن بیفزاید یا از آن بکاهد.
(6) ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِي الْحَيَاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً، وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً، يَتَخَطَّى إِلَيْهِ بِأَيَّامِ عُمُرِهِ، وَ يَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ، حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ، وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ، قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَيْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ، أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ، لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى.
(6) برای زندگی زمان و مدتی محدود قرار داد که روزها و سالهای عمر گامهایی است به سوی پایان آن، میرود تا همۀ عمر را فرا گیرد. [خداوند] او را به راهی میبرد که فرا خوانده بود، راهی که در آن ثوابی فراوان و سزایی وحشتناک است تا بدین ترتیب بدکاران را مجازات کند و نیکوکاران را پاداش دهد.
(7) عَدْلًا مِنْهُ، تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ، وَ تَظاَهَرَتْ آلاَؤُهُ، لاَ يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ.
(7) و این از عدالت خداوند بر میخیزد؛ نامهای خداوند پاکیزه و نعمتهایش آشکار و پیاپی است؛ از کاری که خداوند انجام میدهد، بازپرسی نمیشود اما دیگران در معرض پرسش قرار میگیرند.
(8) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلاَهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ.
(8) سپاس خداوند را که اگر آشنایی با شکرگزاری از نعمتهایش را که پیوسته و آشکار و نهان بر انسان ارزانی میدارد، دریغ میکرد، آنان نعمتها را بدون حساب و کتاب و با گشادهدستی مصرف میکردند، بی آنکه سپاسگزار باشند.
(9) وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ «إِنْ هُمْ إِلاَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا.»
(9) که در این صورت از منزلت انسانیت خارج شده و به مرحله حیوانیت سقوط میکردند؛ آنگاه همان میشدند که خداوند در کتابش بیان کرد: «آنان جز همانند چهارپایان نیستند بلکه از آنان نیز گمراهترند».
توضیحات این فراز:
بند 5: در نگاه نخست شاید اين بخش از نيايش، توجيهگرِ جريان جبرگرايي و يا جبرانديشي در زندگي بشر تلقي شود؛ شاید حتی چنين وانمود شود كه انسان در اقدامات و تصميمهای خويش هيچگونه اختياري ندارد، بلكه همۀ امور و شئون وي از پيش طراحي و مشخص شدهاند؛ بنابراين، اراده، كار و تلاش، امري گزاف، بيهوده و توهمآلود به نظر به رسد.
در پاسخ به اين ايراد بايد چند نكته را به شکلی جدي مدّ نظر قرار بدهيم، نخست اينكه خداوند متعال اراده و مشيت خود را از طريق اسباب و علل اجرا ميكند؛ لذا جبر و اختيار، يا قضا و قدر، و يا سرنوشت از جملۀ همین اسباب و علل قرار دادند. انتخاب و اختيار انسان نيز در همين دايره جاي گرفتهاند و خارج از آن نيستند. از همين رو، هرگاه انسان براي رسيدن به هدفی خاص كه آن را با اختيار و نظر خود برگزيده، مقدمات آن را به طور كامل فراهم آورد و بنا به اصطلاح علم منطق «علّت تامّه» نیز فراهم شود، آن کار قطعاً و جبراً به نتيجه ميرسد. نیز هرگاه مقدمات آن کار فراهم نشود و اصطلاحاً «علّت تامّه» شکل نگیرد، آن کار قطعاً به نتيجه نميرسد؛ این هر دو صورت همان قضا و قدر الهي است.
به بیان دیگر هر کاری به دلیل علل و عوامل مختلفی به انجام میرسد که واضحترین آنها قصد، اراده و تلاش خود انسان است که بدون آن هیچ کاری انجام نمیشود؛ اما گاه وجود عوامل ناشناختۀ مادی یا معنوی که انسان بر آنها تسلط ندارد، سدّ راه آن علل و عوامل میشود، لذا انسان در رسیدن به خواستۀ خود از خداوند کمک میگیرد.
به عنوان مثال هنگامي كه انسان تصميم ميگيرد از نقطهاي به نقطۀ ديگر سفر كند، هر گاه كليۀ مقدمات سفر را آماده سازد و حركت را آغاز كند، بر اساس تقدير الهي عمل كرده است؛ پس بر مبناي محاسبه و ميزان بايد به مقصد برسد. همچنین هر گاه تصميم بگيرد خود را از فراز كوهی مرتفع به ته دره پرتاب كند و تصميم خود را عملي کند، قطعاً يا آسيب ميبيند يا جان خود را از دست ميدهد. روشن است که این شخص اگر تصميم بگيرد از راه و جاده معمولي به همان دره برسد، به سلامت ميرسد. همۀ اين موارد ذیل قانون قضا و قدر الهي تحليلپذیر هستند. البته بايد به يك نكته توجه داشت كه همۀ حالتها منوط به اين امر است كه انسان از اصل هستي و وجود برخوردار باشد؛ آن هستي و وجودی که در دست خداي تواناست و هر لحظه اراده كند آن را قطع ميكند؛ به تعبیر دیگر جریان هستی و وجود در اختیارِ مبدأ هستی است و هر لحظه اراده کند آن را متوقف میکند. در واقع نيايش امام سجاد(ع) در مورد رزق و روزيِ مشخص و قسمتشده همان رزق و روزيِ به دست آمده از طريق كار و تلاش و اراده انسان است كه خداوند به عنوان علتالعلل، اهداف و فعاليتها را از مجاري خود به نتيجه ميرساند. این ارادۀ الهی قضا و قدر یا سرنوشت ناميده ميشود و اندازه و مقدار آن نيز به ميزان و مقدار مساعي و تلاش و ابزار مورد استفاده باز ميگردد. بديهي است كه قضا و قدر یا سرنوشت هيچگونه تعارضي با اراده و تصميم انسان ايجاد نميكند؛ به بيان ديگر امام سجاد(ع) در اين نيايش در مقام تبيين سنن و قوانين الهي كه هيچ توانمندي توان تغيير و تبدیل آن را ندارد، بودهاند.
بند 7: اين بخش از دعا در مقام تبيين يكی از اصول پذيرفته شدۀ عقلي – فلسفي است. اين اصل چنین بیان میکند كه آفريدگارِ هستي غنايِ ذاتي دارد و هيچگونه نيازمندي در او پذيرفتنی و ثابت شدنی نيست؛ از همينرو خداوند علمی فراگير دارد و به كليۀ زواياي هستي، عالِم است و آگاه. بديهي است كه در روند كاركرد عالمانه و آگاهانه به همه مراحل و مقدمات هستي اشتباه و اشكال رخ ندهد و روشن است كه در اين صورت زمينهاي هم براي پرسش از او ايجاد نميشود.