دین و اخلاقراهی در بیراهه

راهی در بیراهه/قسمت 10 – جریان های انحرافی پس از پیامبر (ص) – جریانات زیر پوستی و پنهان

جریان های انحرافی پس از پیامبر (ص) - جریانات زیر پوستی و پنهان

در قسمت قبلی که در واقع شروع فصل دوم کتاب بود به وقایع بعد از رحلت پیامبر پرداختیم. در این بخش به جریانات انحرافی بعد از رحلت که شامل جریانات زیر پوستی و پنهان و جریان‌های آشکار و نمایان میشود خواهیم پرداخت.

قسمت اول شامل جریانات انحرافی زیر پوستی و پنهان دنیای اسلام بعد از پیامبر (ص) است که مطالعه میفرمایید:

جامعه‌ای که بخش عمده‌ی آن زیر پوشش فرهنگ التقاطی باشد  و در موارد حساس، فرهنگ قبیله‌ای بر فرهنگ اسلام تقدم پیدا ‌کند، برای عناصر هوشمند و هدف‌دار اما ناباب و فرصت‌طلب، زمینه‌ای است ایده‌آل، که با بهره‌گیری از آن می‌توانند پایگاه مردمی و دینی قدرتمند و گسترده ایجاد کنند و هدف خود را پی‌گیری نمایند و در بن‌بست‌ها با توسل به راه‌های شناخته‌شده و همیشگی ـ‌که همان تهدید، تطمیع و نیرنگ (زر و زور و تزویر) است‌ـ، راه خود را باز کنند.

البته در این میان، امکان دارد با چهره‌هایی مواجه شوند که آنها نیز از هوش سرشار، ایدئولوژی استوار و معرفت بنیادین و نفوذ‌ناپذیر برخوردار باشند که در این‌صورت، اگر این شیوه‌ها پاسخگو نبود، سراغ حربۀ نهایی می‌روند؛ همان تجربۀ خودکامگی مانند: قتل، غارت، اسارت و بی‌رحمی و قساوت ، که هم مشکل موجود را برطرف کند و هم برای جنبش‌های احتمالی ـ‌که احیاناً ممکن است شکل بگیردـ، عبرت‌ باشد.

چنین نقشی را در اسلام، امویان ایفا کردند. نقشۀ اوّلیۀ آن توسط ابوسفیان طراحی شد، پسرش معاویه با بهره‌گیری از زمینه‌ای که در دورۀ خلیفۀ سوم (عثمان) پدید آمد، آن را اجرا کرد.

نظر به اینکه طلایه‌دار دشمنی علیه پیامبر(ص) و مسلمانان ـ‌خواه‌ پیش از فتح مکه و خواه پس‌ از آن‌ـ، ابوسفیان بوده و همین‌طور نقش نفوذ جریان نفاق در میان مسلمانان را او ایفا کرده و زمینه‌ی فرمانروایی پسرش معاویه را در شام او به اجرا گذاشته و با بازی‌های شیطانی و پیچیدۀ معاویه ادامه یافته، ایجاب می‌کند با شخصیت این دو، بیشتر آشنا شویم که طبعاً کمک شایانی به شناخت فلسفۀ حرکت امام حسین(ع) ارائه خواهد کرد و این بدان جهت است که رویدادهای مثبت و منفی، در تاریخ، همیشه در اتفاقات پیش ‌از آن سرچشمه دارند، پس در شناخت سرچشمه‌ها سهل‌انگاری جایز نیست.

بنابراین منشأ واقعۀ عاشورا را باید در اتفاقات صدر اسلام جستجو کرد؛ چون شناخت و تحلیل جریان عاشورا با نادیده‌انگاشتن رخدادهای پیشین، بدان ماند که در معرفی یک شخص، خاندانش حذف گردد و یا در معرفی گیاهی، ریشه و محل رویش آن نادیده گرفته شود. این نوع تحلیل از نظر محققان ابتر، ناقص و نا معتبر است.

شیخ عبدالله علائلی؛ دانشمند مصری می‌نویسد:

«دورۀ صدر اسلام به منزلۀ هستۀ نخستین تاریخ اسلام به‌شمار می‌رود. برای دریافت روح جهت‌گیری‌های گوناگون جامعۀ اسلامی و تحلیل رخدادها و عوامل آشفتگی‌ها، راهی جز شناخت مرحلۀ نخستین تاریخ اسلام نداریم»[1].

ایشان در تأیید نظر خود، به گفتار شیخ عبدالکریم شهرستانی استناد می‌کند که گفت:

«هر دگرگونی و تحولی ـ‌خواه اعتقادی و خواه سیاسی‌ـ که در تاریخ اسلام پیش‌آمده، ریشه و سرچشمۀ آنها را باید در صدر اسلام جستجو کرد»[2].

 بدون شک، این طرز تفکر، بی‌نهایت روشنگر و قابل تأمل است، لذا درمی‌یابیم که بررسی‌های تاریخی موجود، چه میزان نارساست؛ زیرا چنین پیوندی در میان آنها برقرار نشده، و بر پایه‌های نامناسب قرار گرفته و در مقام استدلال  به علل و اسباب نادرست تمسک جسته است[3].

 

*در قسمت بعدی به بررسی شخصیت ابوسفیان که از عناصر اصلی جریان انحرافی است خواهیم پرداخت.

*همچنین میتوانید جهت مطالعه قسمت های قبلی، با استفاده از لینک زیر به صفحه ویژه «راهی در بیراهه» مراجعه فرمایید.

صفحه ویژه راهی در بیراهه؛ گزارش و توضیح پیرامون عاشورا 

[1] برترین هدف در برترین نهاد، ص 37.

[2] برترین هدف در برترین نهاد، ص 37.

[3] همان، صص 38-37.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا